۱۳۹۱ آبان ۱۴, یکشنبه

تاریخچۀ بیرق در افغانستان از گذشته های دور تا سال ١٩٤٦




از اسطوره و تاریخ برمیآید که  آریایی های افغانستان از قدیم 
ترین ازمنه بیرق را شناخته و استعمال میکرده اند.
فردوسی بیرق قهرمانان افسانوی افغانستان را در زمان های قبل از عصر زردشت چنین بیان مینماید
برون آمد از گرد فرخننده زال                                    به خورشید رخشان برآورده بال
درفشش [i] سیمرغ دارد سپید                                        کشیده سرش سوی تابنده شید

بیرق (رستم دستان) پسر زال زر
درفشش بیبین اژدها پیکر است                       بران نیزه بر شیر زرین سر است

در جای دیگر میگوید
همانا که آمد کوه پیلتن                               ز زابل دمان با یکی انجمن
پدید آمد آن اژدها فش درفش                       شب تیره و روی گیتی بنفش
بیرق (فرامرز) پسر رستم
پس او نبرده فرامرز بود                         کو بافرو با برزو ارز بود
ابا کوس و پیل و سپاه گران                       همه جنگجویان و گند آوران
زکشمیر و از کابل نمیروز                      همه سر فرازان گیتی فروز
درفشش بسان دلاور پدر                           که کس را نبودی ز رستم گذر
سرش هفت همچون اژدها                         بگفتی زبند آمد ستی رها

چنانچه فردوسی میگوید بیرق ( زال زر) پارچه ای سفید و از رستم پیکر اژدها داشته، سرزرین شیر به نیزه  برداشته میشد و بیرق فرامرز شکل اژدهای هفت سر را داشت  
برعلاوه از بیانات فردوسی معلوم میشود سرداران ولایات متعددی افغانستان بیرق های مختلف داشتند که آن را در جنگ ها می افراشتند. چنانچه بیرق سردار کوچی و بلوچ را در یکی از رسم گذشتهای عسکری (پلنک پیکر) تعریف میکند :
پس گسستهم (رشکش) تیزهش                    که یارای  و دل بود و با مغز و خوش
سپاهی زگردان کوچ و بلوچ                       سگالیده جنگ مانند قوچ
از سرودی که (ریشی ها) بنام (آریا) دختر (یما) اولین پادشاۀ افغانستان ساخته و در (هری وانگشه) قسمتی از (مهابارتهـ ) گنجانیده شده است معلوم میشود که آریای های افغانستان از قدیم ها بیرق را میشناختند. سرود مذکور دختر یما را چنین خطاب میکند :
"تو در تمام جهات دنیا با بیرقهای پَرِطاووس گردش میکنی، تو در کوه (دوندایا) زندگانی داری و اطراف ترا پرنده گان، بز و گوسفند ـ شیر و ببر فرا گرفته و در میان آواز دایمی (زنگ) نیزه ای سه سر بدست گرفته و آفتاب و ماه علایم پرچم های روی نیزه های تو میباشد".[ii] 
بعد از دوره اسطوره و دوره اوستایی افغانستان، از هزار سال قبل از میلاد لشکر را در مملکت ما (سپارده) میگفتند که کلمۀ سپاه و سپاهی از همین کلمۀ زند مشتق شده است. قابل یاد آوریست که دسته های سپاه در آن زمان دارای بیرق و دیگر علایم و ممیزات عسکری بودند. در کشور ما کلمات درفشه، پرچم و بیرق را بکار میبردند که تا امروز نیز در زبان ما بکار میروند. (اردو درفشام) یعنی (پرچم های بلند) یکی از ممیزاتیست که اوستا منحصر به بخدی (بلخ) پایتخت قدیم آریانا (افغانستان) کرده بود[iii]
میگویند قبل از ظهور اسلام نشان سبز به خسرو و زرتشتی ها اختصاص داشت.[iv] با قبول این نظر شاید بتوان گفت زرتشتیان افغانستان قبل از اسلام، رنگ سبز را در بیرق های کشور خود بکار میبردند. تا جایی که از مسکوکات کوشانی ها و یفتلی های افغانستان (قرن اول) معلوم میشود شاهان این سلسله بیرق های به این شکل داشته و از آن استفاده مینمودند البته در مورد رنگ این بیرق ها نمیتوان چیزی گفت.
 در دوره اسلامی افغانستان
در قرن دوم هجری در سال ١٢٩ هجری قمری برای بار اول ابومسلم خراسانی قائد سیاسی افغانستان در (مرقه) بیرقی را برافراشت که چهارده گز طول نیزۀ آن بوده و چندین گز کرباس نیز به نوکش پیچانیده میشد. این بیرق نام عربی (رایت ظل) داشت[v] و از طرف ابراهیم، امام مدعی خلافت عباسیه برای ابومسلم فرستاده شده بود. در زیر همین بیرق سیاه بود که هزاران نفر افغان جمع شده خلافت اسلامی را از امویان به عباسیان انتفال دادند. نائب الحکومه های عسکری عربی در افغانستان مفتوحه (خراسان) نیز بیرق مخصوصی بنام (رایت خراسان) از خلافت بغداد بدست آورده بودند. چنانچه وقتیکه هارون الرشید، عباسی فضل بن یحیی برمکی بلخی را موقتاَ در افغانستان متفوحه مقرر نمود نیزه و رایت (بیرق) خراسان بنام فضل ببستند و با منشور باو دادند. [vi] در اوآخری قرن دوم هجری مرد مشهور افغانی طاهر ذوالیمینین از خراسان به صفت سپهسالار مامون پسر هارون به بغداد اعزام و بیرقی با او داده شد که پنجاه و چند سال در خاندان او که امرای مستقل خراسان بودند برپا و برافراشته ماند[vii].  از این ببعد خلفای بغداد به او (لاد) [پارچه ای لطیف]  طاهر میفرستادند که بر سبیل تیمن [ به عنوان تبرک ] افراشته میشد. چنانچه خلیفه معتصم ٢١٨ ـ ٢٢٧  برای امیر عبدالله بن طاهر ذوالیمین امیر خراسان (عهد یوایی) بفرستاد و همچنین خلیفه متوکل ٢٣٢ ـ ٢٤٧ برای امیر طاهر بن امیر عبدالله (یوایی) ارسال کرد.[viii] البته رنگ این بیرق ها مطابق شعار ابومسلم خراسانی و خلیفه عباسی، سیاه بود.
از چگونگی بیرق های افغانستان در دوره ای شاهان صفاری افغان ٢٠٣ ـ ٢٩١ اطلاعی نداریم ولی میدانیم شاهان سامانی افغان ٢٧٩ ـ ٣٨٩ گاهی از مقر خلافت بغداد بیرق حاصل میکرده اند . چنانچه خلیفه مکتفی ٢٨٩ ـ ٢٩٥ برای علی احمد بن اسمعیل سامانی ٢٩٥ ـ ٣٠١ در لوای عهدی فرستاد[ix] . میتوان فرض نمود که رنگ بیرق های افغانستان تا دوره غزنوی بیشتر سیاه بوده است. تنها در وقت مامون عباسی چندی بدست یاری فضل بن سهل خراسانی وزیر مامون، رنگ بیرق، لباس و نشان در تمام ممالک اسلامی که خلافت بغداد را میشناختند سبز که هم شعار زردشتی و هم علامت خاندان رسول الله (ص) و اولاد حضرت فاطمه (رض) دختر رسول الله (ص) شمرده میشود، گردید.
در دوره سلاطین غزنوی افغانستان ٣٨٧ ـ ٥٩٨ بیرق های نظامی گارد شاهی (موسوم به غلامان بهرامی) سلطان محمود غزنوی ٣٨٧ ـ ٤٢١ شکل یک شیر و چند شمشیر را داشت.[x] سلطان مسعود پسر سلطان محمود نیز بیرق مخصوص شاهی داشت که در جنگ غور پیشروی پادشاه کشیده میشد[xi]  و در سایر اوقات با چتر سلطانی توام در معیت پادشاهی حرکت میکرد.[xii] سپهسالار ها و نائب الحکومه های سلطان مسعود در پایتخت ولایات هریکی دارای بیرق بودند.[xiii]  در گارد شاهی مسعود هر تولیمشر یا (سرهنگ) علامت شیر میکشید [xiv] برعلاوه چنانکه آداب رسمی و مذهبی آن زمان بود برای پادشاهان غزنوی بیرقی هم از دارالخلاقه بغداد میرسید.[xv]  بهر حال رنگ بیرق های افغانستان را در دوره غزنویه با صیغه جزم نمیتوان معین کرد جز این که [رنگ] سیاه شعار سابق افغانستان در بیرق و لباس رسمی از عهد ابومسلم قرن دوم هجری بشمار میرفت[xvi] و هم رنگ سیاه شعار خلفای عباسی به استثنای اندک زمانی در عهد مامون بوده و تقریباَ شعار مذهبی مسلمین محسوب میشد. در دربار غزنوی (قبای سیاه) و کلاه دوشاخ، لباس رسمی حاجب بزرگ (شاه عالیجا و یا وزیر دربار) شمرده میشد.[xvii] پس بعید نیست تصور کرد بیرق های ملکی و نظامی افغانستان از عهد ابومسلم تا عصر سلاطین غوری افغانستان سیاه بوده باشد. تنها در این میانه رنگ بیرق های شاهی را میتوان مستثنی نمود و شاید محل فرض این باشد که رنگ بیرق های سلطنتی افغانستان سرخ بوده است زیرا در آن و همچنین رسولداران (مامورین تشریفاتی دربار سلطان) در ایام رسمی و قبول سفرای (خلیفه المسلمین) لباس سیاه پوشیده و خود سیاه بر سر میگذاشتند.[xviii] اما بیشتر در سراپرده ای چتر و بیرق شاهان ممالک همجوار افغانستان رنگ سرخ بکار رفته واین رنگ مخصوص پادشاهان آن زمان شمرده میشد. چنانچه علی تکین حکمدار مامورای جیحون در روز نبرد بیرق سرخ افراشته داشت [xix] و هم رنگ سرخ بارگاه شاهان غوری افغانستان در هند که جانشین بلافصل سلاطین غزنوی افغان اند مخصوص پادشاهان شمرده میشد.[xx]
در دوره سلاطین غوری افغانستان ٥٤٣ ـ ٦٠٩ بیرق های ملکی و نظامی چه رنگ و چه شکلی داشت پوره معلوم نیست. اما میتوان فرض کرد این سلسله تا اندازه ترتیب بیرق های عهد غزنوی را اقتباس و حفظ کرده باشد.
چنانچه در بالا تذکر رفت از قول فرشته میتوان این نتیجه را گرفت که علامت شخصی سلاطین غوری افغانستان رنگ سرخ بوده و البته این رنگ را مثل بارگاه سلطان در چتر و بیرق شاهی نیز بکار میبردند.
در دوره  تسلط مغول در افغانستان ٦١٦ ـ ٨٠٧ تنها دولت محلی (کرت) افغانی بود که در قسمتی از ولایت شمالی حکومت کرده ٦٤٣ ـ ٧٩١ حق برافراشتن بیرق را داشت. این دولت کوچک بعلاوه بیرقی که از خود داشت و تفصیلی از آن در دست نیست گاهی بیرق از اخلاف چنگیز نیز میگرفته است. چنانچه ملک شمس الدین بن ابی بکر کرت ٦٤٣ ـ ٦٧٧  و ملک شمس الدین کهین کرت خلف او از (آباتا خان) و (ارغون مغول) ٦٨٠ ـ ٦٨٣ بیرق های گرفتند.[xxi]
در مورد دولت تیموریان افغانستان ٧٠٧ ـ ٩١٢  آنقدر می فهمیم که در جنگ ها عَلَم های عسکری در قلب و جناحین اردوی افغانی افراشته میشد. چنانچه در جنگ مرغاب در جناحین عسکر (الغ بیک) پادشاه افغان ٨٥٠ ـ ٨٥٣  عَلَم و چتر زنگار در اهتزاز بود.[xxii]
راجع به بیرق های افغانستان در دوره پادشاهان هوتکی  ١١٢١ ـ ١١٤٥ نظر به عدم ماخذ و مدارک نیمتوان داخل توضیحاتی شد.
در دوره سلاطین ابدالی ١٢٦٠ ـ ١٢٥٨ به طوری که از مسکوکات احمد شاه بابا ١١٦٠ ـ ١١٥٨ و شاه شجاع  ١٢١٩ ـ ١٢٢٣ و  ١٢٥٥ ـ ١٢٥٨ برمی آید، نشان افغانستان خوشه گندم، شمشیر و ستاره بود[xxiii] و لهذا میتوان فرض کرد که این اشکال یا یکی از این ها در بیرق های افغانی بکار میرفته است. اما این که رنگ بیرق چی نوع بوده است بدرستی معلوم نیست جز اینکه در تولی های عساکر غیر منظم آن وقت، کَوسیِ کوفته [طبل نواختنی] وعَلَمی بنام بیرق افراشته میشد.[xxiv] رنگ این بیرق ها ثابت بوده ولی میتوانست مختلف باشد. بهر حال دسته جات عساکر منظم و شخص پادشاه عَلَم های مخصوصی داشتند.
در دوره دولت (محمد زایی) از جلوس امیر دوست محمد خان ١٢٥٩ تا ابتدای سلطنت امیر عبدالرحمن خان ١٢٥٧ عَلَم های عسکری مختلف اللون [به رنگهای مختلف] و اما بیشتر سرخ و سبز بودند که در قطعات عسکری افراشته میشدند. چنانچه در دوره سلطنت امیر شیر علی خان ١٢٧٩ ـ ١٢٨٣ و ١٢٨٥ ـ ١٢٩٦ در عَلَم های مثلث شکل سرخ و سبز نظامی در کنار کلمه طیبه اسم خدا و پیامبر، اسمای خلفای راشدین و آیات بینات قرآنی راجع به جهاد و فتح به خط سفید منقوش میگردید. امیر عبدالرحمن خان ١٢٩٧ ـ ١٣١٩ رنگ بیرق را سیاه و نشان آنرا محراب و منبر، تفنگ و شمشیر و صفحه توپ و خوشه گندم به خط سفید قبول کرده و هم این نشان را در مسکوکات افغانی ترویج نمود. در زمان پادشاه مذکور تفاوتی بین بیرق و عَلَم نبوده تنها همین یک عَلَم بود که بنام بیرق در قطعات نظامی و مقام پادشاهی افراشته میشد. سایر دوایر دولیت نیز ( به استثنای دوایر گمرگی) از داشتن و افراشتن بیرق محروم بودند.
امیر حبیب الله بیرق عسکری را رسماَ به عَلَم وعقاب آنرا هم متمایز ساخته، بیرق را مخصوص غند ـ لوا و اردو و عَلَم را مخصوص کندک نمود. تنها پارچۀ عقاب از عَلَم کوچکتر بوده در دیگر خصوصیات کدام فرقی نداشتند. عَلَم پادشاه هم رنگ سرخ و نشان زرد اختیار کرده بیرق مخصوص شاه، پارچه سرخ و اسم شاه را به خط سفید داشت. هچنان امیر حبیب الله خان به جای دوایر دولتی و ملکی، برافراشتن بیرق های سبز رنگ را  در منازل شخصی برادر بزرگ و پسران ارشد خویش مجاز ساخت. نشان این بیرق های شخصی به قرار ذیل بود :
ماه ـ ماه دوپارچه ـ شق القمرـ کلاه افغانی نشاندارـ کلاه افسری اروپایی پَردار و کلاه افغانی جغه دار.
بعد از سال ١٣٣٧ یعنی بعد از اعلان استقلال افغانستان بیرق های شخصی ممنوع و رسم عقاب از عَلَم برداشته شد. بیرق دولتی که در دوایر داخلی و نماینده گی های افغانستان در خارج برافراشته شد عبارت از همان پارچه سیاه و نشان محراب و منبر با دو بیرق در اطراف نشان و دو شمشیر متقاطع در زیر نشان در بین یک دایره بیضوی در شعاع آفتاب به خط سفید بود. عَلَم مبارک که روی آن در زوایای چهارگانه ای پارچه ، اسم های جبرائیل، میکائیل، اسرافیل و عزرائیل ـ در جهت فوقانی آن عبارت بسم الله الرحمن الرحیم، در قاعده مستطیل بیرق اسم دولت افغانستان، در مرکز پارجه بین یک دایره، عبارت (اللهُ اکبر) و درقسمتی چپ مرکز در بین دو دایره مقابل، آیات ذیل مرقوم بود ( انا فتحنا لک فتحا مبنیا )  و در نیم دایره تحتانی (ان الله یحب الذین یقاتلون فی سبیل الله).
در میان این دو نیم دایره نشان محراب و منبر با دو بیرق در اطراف نشان  و دو شمشیر متقاطع در زیر نشان و این همه در بین یک دایره بیضوی قرار داشته که  شعاع آفتاب در حصه  راست مرکز آن واقع بوده و در بین دو نیم دایره  مقابل آن آیات ذیل نوشته شده بود : در نیم دایره فوقانی (و ينصرك الله نصرا عزيزا) و در نیم دایره ای تحتانی (كأنهم بنيان مرصوص). در مرکز این دو نیم دایره اسم پادشاه به خط طغرا در جهت فوقانی کلمۀ طیبه ( لا اله الاالله  محمد رسول الله ) در جهت تحتانی (واعَلَموا أن الجنة تحت ظلال السيوف ‏) در مرکز پارچه نام های معظم ( الله و محمد) در نیم دایره راست مرکز این آیات شریفه (انهم لهم المنصورون وإن جند نالهم غالبون) و (يا أيها الذين آمنوا إن تنصروا الله ينصركم) در بین این دو نیم دایره ، اسم پادشاه بخط طغرا در حصه چپ مرکز بین دو نیم دایره در مقابل آیات ذیل مسطور بود. (نصرمن الله و فتح قریب و بشر المومنین ـ ینصرکم و یثبت اقدامکم) در مرکز این دو نیم دایره نشان کوچک محراب و منبر در اطراف نشان، اشکال بیضه بیرق ـ برچه ـ تفنگـ تفنگچه ـ شمشیرـ میزان یعنی ترازو و در زیر نشان ، صورت پنج ستاره و شعاع آفتاب منقوش میگردید. البته تمام این نشان ها و نقوش به خط سفید در پارچه  سیاه بود. تنها عَلَم شخص پادشاه پارچه سرخ و خطوط نشان و اشکال مختلفه آن (زر دوزی) میشد و در عَلَم مبارک در اردو از غند به بالا تا قرارگاه اردو افراشته میشد. علاوتاَ فقط در مراسم عسکری کشیده شده نشان او در یک روی بیرق با اسم پادشاه به خط طغرا و در روی دیگر کلاه افغانی چیغه دار با شعاع آفتاب در جناح و دو شمشیر متقاطع در زیر کلاه، و این همه به خط سفید بود.
در سال ١٩٤٦ پارچه سیاه بیرق افغانستان به رنگ های سیاه ، سرخ و سبز تبدیل گردیده و سایر خصوصیات آن محفوظ ماند. تنها در بیرق سرخ شاهی همان نشان محراب و منبر و خوشه گندم به خط سفید باقی ماند.
حالا موقع آن رسید تا درباب یک بیرق دیگری هم حرف بزنیم که بیشتر محلی و غیررسمی بود و از چندین قرن به این طرف به ملت و ممکلت ما تعلق دارد. این بیرق ها رویهمرفته بدو دسته تقیسم میشوند، یکی مخصوص زنده گان و دیگرش از آن مرده گان است. اولی آن بیشتر در جنگ های خارجی در مقابل قطعات نظامی غیز منظم مجاهدین داوطلب افراشته شده که دُهل آنرا همرایی میکرد. این دسته بیرق یا جَهَنده رنگ ثابتی نداشته بسته به میل همان عده ایست که آن را می افرازند. پارچه این بیرق میتواند سیاه، سرخ، سبز، زرد و حتی سفید و یا هر رنگی دیگری باشد. خوانین و سوارکاران قدیم مملکت ما نیز به همین ترتیب در هر صد سواری بیرقی افراشته و دُهلی میکوفتند. همچنین جماعات محلی افغانستان و قبایل، وقتی که میخواهند کاری را با اشتراک ولس انجام دهند از قبیل حفر جوی، بستن بند، ساختن پُل و غیره پارچه ای را بنوک یک چوب آویخته و به عنوان بیرق می افرازند و گاهی هم دُهل مینوازند. اما آن دسته بیرق که مخصوص مرده گان جلیل القدر است فقط بعد از مرگ بالای مقابر آنها به صورت دایمی به اهتزار میباشد. رنگ این نوع بیرق ها زیر قاعده ای ثابتی نبوده، از شهدا سرخ، از سادات سبز و از عَلَما و رجال روحانی سفید است. مگر در دهاتِ دوردست رنگ های مختلفی بکار میرود. بهر حال بیرق مرده گان در افغانستان علامت تقدیس و احترام به روحانیت و قُدسیت است نه علامت مذهب و دیانت.
ناگفته نماند که مفهوم رنگ ها در بیرق به نزد ملل مختلف جهان و در پاره مواد از همدیگر متفاوت میباشد. چنانچه سیاه که در نزد افغان ها علامت ملی و گاهی سوگواری بوده است در نزد عرب ها بیشتر از پنجصد سال علامت افتخار و امپراطوری به شمار رفته است. در حالی که رنگ سیاه نزد دریانوردان علامت یغما  کننده گان دریایی بوده و امروز در دول عربی فقط در مواقع مجازات محکومین افراشته میشود. همچنان رنگ سرخ  نزد غربی ها علامت انقلاب و اغتشاش میباشد.


ماخذ: سالنامه سال ١٣٤٨



کلمه ای (درفش) ماخذ از (درفشه ای اوستایی) میباشد در حالیکه کلمه ای فارسی (پرچم) همان جهنده و جندی میباشد. همچنان کلمه ای (بیرغ) پشتو، (سنجاق و منجوق) ترکی و عَلَم و لوا عربی میباشند.

مجله آریانا شماره هشتم ، سنبله  1322 ، نوشته علی احمد کهزاد
مجله آریانا شماره هشتم ، سنبله  1322 ، نوشته علی احمد کهزاد
پرتو اسلام تالیف استاد احمد امین مصری ترجمه و طبع در تهران
روضه الصفا جلد سه بمبی سال 1271 ص 1133.

روضه الصفای ناصری طبع طهران 1271 ص 504.
کتاب نُه تن از وزاری عباسی . تالیف احمد طباطبایی طبع رشت سال 1314 عنوان فضل بن سهل
روضه الصفا عنوان امرای طاهریه.
روضه الصفا عنوان امرای سامانیه.
حیات و اوقات سلطان محمود غزنوی تالیف دوکتور محمد ناظم ترجمه و طبع کابل 1318 ص 147
بیهقی طبع طهران ص 127
بیهقی طبع طهران ص 183
همانجا ص 330، 323 و 181
همانجا ص 323 ـ 320
همانجا ص 17
همانجا ص 15
همانجا ص 49
همانجا ص 49
همانجا ص 418
مقاله افغان در هندوستان ، شماره هشت مجله کابل سال 1311 ه. ش بنقل از فرشته
روضه الصفا ناصری جلد چهار طبع طهران
حبیب السیر جلد سوم جز سوم
احمد شاه بابا فصل 25 نسخه ای قلمی
احمد شاه بابا ، تشکیلات اردو

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر