۱۳۹۱ اسفند ۳, پنجشنبه

ایا قرآن کلام الهیست ـ بخش دوم



آیا قرآن کلام الهیست؟

بخش دوم

من در جواب خواهم گفت که بلی آنچه را شما گفتیتد درست است ولی شما راجع به آنچه یکهزار و چهارصد سال قبل در قرآن در سورۀ انبیا آیۀ سی ام ذکر گردیده است چی میگوید؟

قرآن شریف می فرماید  (أَوَلَمْ يَرَ الَّذِينَ كَفَرُوا أَنَّ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ كَانَتَا رَتْقًا فَفَتَقْنَاهُمَا وَجَعَلْنَا مِنَ الْمَاء كُلَّ شَيْءٍ حَيٍّ أَفَلَا يُؤْمِنُونَ).
 ترجمه (آيا كسانى كه كفر ورزيدند ندانستند كه آسمان ها و زمين هر دو به هم پيوسته بودند و ما آن دو را از هم جدا ساختيم و هر چيز زنده‏اى را از آب پديد آورديم آيا [باز هم] ايمان نمى‏آورند).
من میخواهم این پرسش را طرح کنم که به استناد به اسناد معتبر تاریخی، قرآن کریم حدودی هزار و چهار صد سال قبل نازل گردید، اما چطور می تواند راجع به تئوری انفجار بزرگ (بیگ بنگ) که فقط چند سال قبل توسط ساینس اثبات گردیده است، حرف بزند؟ سوال اینست که  "تئوری انفجار بزرگ" که از عمر آن صرفاَ چند سال میگذرد چطور در قرآن ذکر گردیده است. در جواب سوال من شاید بگویند که ممکن است حتی در زمان نزول قرآن نیز کسی این "تئوری نفجار بزرگ" را پیشبینی نموده بوده باشد.
خوب، من بدون این که وارد بحث گردم به سوالات خود ادامه میدهم.
سوال بعدی من این خواهد بود که جهان که ما در آن زنده گی می کنیم یعنی همین کرۀ زمین دارای چی شکلیست؟ در جواب خواهند گفت که در ابتدا مردم تصور می کردند که جهان هموار بوده و به همین دلیل آنها جرات نمی کردند که به فاصله های دور مسافرت نمایند زیرا بیم داشتند که مبادا پائین بیافتند. اما امروز ما شواهد کافی ساینسی داریم که ثابت می سازد که جهان هموار نبوده بلکه دارای شکل کروی می باشد. من در اینجا بازهم خواهد پرسید که این مطلب، که زمین دارای شکل کروی میب اشد را چی وقت دانستید؟ شاید بگویند صد سال قبل یا دو  صد سال قبل. اما اگر دارای معلومات کافی باشند خواهند گفت که نخستین فرد که کروی بودن زمین را ثابت نمود شخص بود به نام Sir Francis Drake (سر فرانسیس دِرک) که در سال  این ١٥٩٧ این موضوع را طرح نمود. در اینجا من از آنها خواهم خواست تا به قرآن شریف سورۀ لقمان آیۀ ٢٩ مراجعه نمایند تا مشاهده کنند که قرآن کریم در این باره چی گفتنی دارد. (أَلَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ يُولِجُ اللَّيْلَ فِي النَّهَارِ وَيُولِجُ النَّهَارَ فِي اللَّيْلِ وَسَخَّرَ الشَّمْسَ وَالْقَمَرَ كُلٌّ يَجْرِي إِلَى أَجَلٍ مُّسَمًّى وَأَنَّ اللَّهَ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرٌ ). ترجمه (آيا نديده‏اى كه خدا شب را در روز درمى ‏آورد و روز را [نيز] در شب درمى‏آورد و آفتاب و ماه را تسخير كرده است [كه] هر يك تا وقت معلومى روانند و [نيز] خدا به آنچه مى‏ كنيد آگاه است).
کلمۀ (يُولِج) معنی تغییر و تبدیل تدریجی را می رساند. یعنی شب به تدریج به روز، و روز به تدریج و آهسته آهسته به شب تبدیل می شود. این تغییر تدریجی روز به شب و برعکس صرفاَ زمانی می تواند ممکن باشد که زمین دارای شکل کروی باشد و اما اگر شکل زمین هموار باشد در آن صورت  تبدیل تدریجی روز به شب و یا برعکس ناممکن خواهد بود. همچنان یک پیام مشابه در سورۀ الزمُر آیۀ ٥ نیز آمده است. خداوند می فرماید (خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ بِالْحَقِّ يُكَوِّرُ اللَّيْلَ عَلَى النَّهَارِ وَيُكَوِّرُ النَّهَارَ عَلَى اللَّيْلِ وَسَخَّرَ الشَّمْسَ وَالْقَمَرَ كُلٌّ يَجْرِي لِأَجَلٍ مُسَمًّى أَلَا هُوَ الْعَزِيزُ الْغَفَّارُ). ترجمه (آسمان ها و زمين را به حق آفريد شب را به روز درمى‏پيچد و روز را به شب درمى‏پيچد و آفتاب و ماه را تسخير كرد هر كدام تا مدتى معين روانند آگاه باش كه او همان شكست ‏ناپذير آمرزنده است).
کلمۀ عربی (يُكَوِّر) به معنی پیچاپیچ بودن یا(فنر مانند) یا (مارپیچ) می باشد. مثلاَ پیچاندن دستار یا عمامه به دور سر. اما این پیچاندن شب به روز و برعکس صرفاَ زمانی ممکن است که زمین شکل کروی داشته باشد و اگر شکل زمین هموار باشد این پیچانیدن شب به روز و برعکس ممکن نیست. این که زمین دارای شکل کروی می باشد از جملۀ کشفیات جدید به حساب می آید. حالا شما به من بگویید که چطور این موضوع یک هزار و چهار صد سال قبل در قرآن ذکر گردیده است؟. شاید بگویند که ذکر کروی بودن زمین در قرآن براساس حدسیات بوده (چه حدس جالبی؟) به هرحال من ادامه میدهم.
پرسش بعدی من دربارۀ نور مهتاب است. من می خواهم از این اشخاص بپرسم که دربارۀ نور مهتاب چه می گویند.  خواهند گفت که در گذشته بشر فکر می کرد که مهتاب از خود دارای نور می باشد و این درخشش مهتاب، نور خود مهتاب است. بعداَ با پیشرفت علم و تخنیک بشر توانست به این واقعیت پی ببرد که مهتاب از خود دارای نور نبوده بلکه صرفاَ نور آفتاب را منعکس می سازد.
قرآن کریم در این باره در سورۀ الفرقان، آیۀ ٦١ می فرماید (تَبَارَكَ الَّذِي جَعَلَ فِي السَّمَاء بُرُوجًا وَجَعَلَ فِيهَا سِرَاجًا وَقَمَرًا مُّنِيرًا).
ترجمه ([فرخنده و] بزرگوار است آن كسى كه در آسمان برج هايى نهاد و در آن چراغ و ماهى نوربخش قرار داد).
کلمۀ عربی (قمر) در آیۀ فوق با کلمۀ (منیر) ذکر گردیده است و کلمۀ (منی) از کلمۀ (نور) مشتق گردیده و به معنی "روشنی منعکس شده" است. به عبارت دیگر قرآن به ما می گوید که مهتاب روشنایی آفتاب را منعکس می سازد و طوری که گفتم ساینس جدیداَ به این واقعیت پی برده است در حالی که قرآن کریم، هزار و چهار صد سال قبل این موضوع را ذکر نموده است. در برابر این سوال من ممکن است آنها مستقیماَ چیزی نگویند و لحظۀ فکر نمایند و بعداَ بگویند که ممکن این موضوع حسب تصادف رخ داده باشد.  خوب صرفاَ برای ادامۀ بحث من اعتراضی نخواهم کرد و به پرسش های خود ادامه خواهم داد.
در اینجا من می خواهم بگویم که من در سال١٩٨٢در صنف یازدهم درس می خواندم. در آن زمان ما آموخته بودیم که آفتاب دارای حرکت است اما به دور محور خود نمی چرخد. اما امروز ساینس به ما می گوید که آفتاب علاوه بر این که حرکت دارد به دور محور خود نیز می چرخد. اگر ما دارای وسایل مورد ضرورت باشیم می توانیم این موضوع را مشاهده نیز کنیم. آفتاب دارای لکه های سیاه است و این کله های سیاه در ظرف بیست و پنچ روز یک دور کامل را در گرد آفتاب می پیماید. در آیۀ  ٣٣ سورۀ انبیا آمده است (وَهُوَ الَّذِي خَلَقَ اللَّيْلَ وَالنَّهَارَ وَالشَّمْسَ وَالْقَمَرَ كُلٌّ فِي فَلَكٍ يَسْبَحُونَ) ترجمه (و اوست آن كسى كه شب و روز و خورشيد و ماه را پديد آورده است هر كدام از اين دو، در مدارى [معين] شناورند). یعنی آفتاب و مهتاب هر دو در حرکت اند. آنها دور مدار های خود در حرکت اند.
حالا برایم بگویید که این موضوع که اخیراَ توسط ساینس ثابت گردیده چگونه در قرآن کریم یک هزار و چهارصد سال قبل ذکر گردیده است؟
در این قسمت شاید اشخاص که من از آنها سوال را پرسیده ام بعد از یک وقفۀ نسبتاَ طویل برایم بگویند که عرب ها در بخش نجوم خیلی پیشرفته بودند و ممکن کسانی که در ساحۀ نجوم چیزی های را می دانستند این موضوع یعنی حرکت آفتاب و مهتاب را کشف نموده باشند و به پیامبر شما گفته باشند و جناب شان بعداَ این موضوع را در کتاب خود [قرآن کریم] ذکر کرده باشد. من در اینجا می خواهم بگویم که این که می گویند عرب ها در ساحۀ نجوم پیشرفته بودند، درست است ولی در زمان نزول قرآن کریم عرب ها دارای چنان علمی نبودند. در واقعیت قرآن صد ها سال قبل از این که عرب ها در علم نجوم به پیشرفت برسند از این مسائل حرف زده بود. در واقعیت عرب ها نجوم را از طریق قرآن شریف آموختند.
به همین ترتیب قرآن پاک دارای مواردی زیادی از واقعیت های ساینسی می باشد. به طور مثال در بارۀ جریان تبخیر آب در سورۀ الزمر در آیۀ ٢١می فرماید (أَلَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ أَنزَلَ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَسَلَكَهُ يَنَابِيعَ فِي الْأَرْضِ ثُمَّ يُخْرِجُ بِهِ زَرْعًا مُّخْتَلِفًا أَلْوَانُهُ ثُمَّ يَهِيجُ فَتَرَاهُ مُصْفَرًّا ثُمَّ يَجْعَلُهُ حُطَامًا إِنَّ فِي ذَلِكَ لَذِكْرَى لِأُوْلِي الْأَلْبَابِ).
ترجمه (مگر نديده‏اى كه خدا از آسمان آبى فرود آورد پس آن را به چشمه‏هايى كه در [طبقات زيرين] زمين است راه داد آنگاه به وسيله آن كشتزارى را كه رنگ هاى آن گوناگون است بيرون مى‏آورد سپس خشك مى‏گردد آنگاه آن را زرد مى‏بينى سپس خاشاكش مى‏گرداند قطعا در اين [دگرگوني ها] براى صاحبان خرد عبرتى است). 
قرآن شریف راجع به پروسۀ تبخیر آب به تفصیل حرف می زند. در آیات متعددی می گوید که آب از بحر ها به بالا رفته ابرها را می سازد و سپس ابرها بعداَ متراکم می گردد. در میان ابرها رعد برق رخ می دهد و قطرات باران از ابرها به طرف زمین فرو می آیند.
Bernard Palissy (برنارد پلسی) در سال ١٥٨٠ برای بار اول از پروسۀ تبخیر آب حرف زد. اما در قرآن کریم در آیات متعددی از این پروسه حرف زده شده است. در سورۀ مومنون آیۀ ١٨، سورۀ روم آیۀ ٣٠، سورۀ نور آیۀ ٢٤، سورۀ روم آیۀ ٤٨، در همۀ این آیات از پروسۀ تبخیر آب صحبت شده است. در حالی که در این باره، برای اولین بار در سال ١٥٨٠ توسط Bernard Palissy (برنارد پلسی) صحبت گردید. بناَ سوالی مطرح می گردد که چی کسی یک هزار و چهار صد سال قبل از امروز این واقعیت را در قرآن شریف بیان کرد؟.
آنها که منکر قرآن اند، ممکن نظر قرآن را دربارۀ جیولوژی یا زمین شناسی بپرسند.
در جیولوژی پدیدۀ وجود دارد که آن را (تاب خوردن) می نامند. زمین که ما روی آن زنده گی می کنیم در واقعیت دارای یک قشر خیلی نازکی می باشد و کوه ها از این پدیدۀ (تاب خوردن) جلوگیری می کند. در واقعیت کوه ها به سطح زمین ثبات می بخشند.
در قرآن کریم در سورۀ النبا آیات ششم و هفتم میخوانیم (أَلَمْ نَجْعَلِ الْأَرْضَ مِهَادًا ﴿٦﴾ وَالْجِبَالَ أَوْتَادًا ﴿٧).
 ترجمه (آيا ما زمين را محل آرامش (شما) قرار نداديم؟ و كوه ها را [چون] ميخ هايى [نگذاشتيم]). طوری که مشاهده می شود قرآن شریف کوه ها را به میخ ها تشبیه می کند و اما ساینس امروزی نیز عین همین موضوع را به ما می گوید و کوه ها را به سان میخ ها می خواند. قرآن شریف در سورۀ انبیا آیۀ سی و یکم می فرماید (وَجَعَلْنَا فِي الْأَرْضِ رَوَاسِيَ أَن تَمِيدَ بِهِمْ وَجَعَلْنَا فِيهَا فِجَاجًا سُبُلًا لَعَلَّهُمْ يَهْتَدُونَ).
ترجمه (و در زمين كوه‏هاي ثابت و پابرجائي قرار داديم تا آنها در آرامش ‍ باشند، و در آن دره ها و راه هائي قرار داديم تا هدايت شوند). قرآن می گوید که کوه ها در زمین قرار داده شدند تا زمین را ثابت نگهدارد [مانع لرزش زمین گردد].
موضوع دیگری را که می خواهم بگویم اینست که در دریاهای جهان آب های شور و شرین جریان داشته و در بعضی جاها این آب ها با هم ملاقی می شوند ولی جالب اینجاست که این آب ها با وجود ملاقی شدن بازهم از همدیگر جدا باقی می مانند یعنی آب شرین، شرین و آب شور، شور باقی می ماند. در اینجا من می خواهم باز هم به قرآن کریم مراجعه نمایم به سورۀ فرقان آیۀ پنجاه و سوم (وَهُوَ الَّذِي مَرَجَ الْبَحْرَيْنِ هَذَا عَذْبٌ فُرَاتٌ وَهَذَا مِلْحٌ أُجَاجٌ وَجَعَلَ بَيْنَهُمَا بَرْزَخًا وَحِجْرًا مَّحْجُورًا).
ترجمه (و او كسي است كه دو دريا را در كنار هم قرار داد يكي گوارا و شيرين و ديگري شور و تلخ و در ميان آنها برزخي قرار داد تا با هم مخلوط نشوند (گوئي هر يك به ديگري مي‏گويد) دور باش و نزديك نيا!). همچنین در سورۀ الرحمن آیات نزده و بیستم خداوند متعال می فرماید (مَرَجَ الْبَحْرَيْنِ يَلْتَقِيَانِ ﴿١٩﴾ بَيْنَهُمَا بَرْزَخٌ لَّا يَبْغِيَانِ ﴿٢٠).
ترجمه (دو دريا را [به گونه‏اى] روان كرد [كه] با هم برخورد كنند. ميان آن دو حد فاصلى است كه به هم تجاوز نمى‏كنند).
امروز ساینس به ما می گوید که آب های شور و شرین با هم مخلوط نمی گردند و علت این امر را موجودیت برزخ و یا یک (جداکننده) در میان آب شور و شرین می دانند. شاید منکران قرآن بگویند که ممکن یک عرب در زیر آب رفته باشد و به چشم خود این مانع یا جداکننده را دیده باشد و بعداَ این مشاهده خود را در درج قرآن نموده باشند. اما نکتۀ جالب اینجاست که این مانع یا (جداکننده) غیرقابل دید است. قرآن نیز از آن به نام برزخ، مانع یا (جداکنندۀ) غیر قابل دید یاد می کند.
این موضوع یعنی مخلوط نشدن آب های شور و شرین را می شود به وضاحت در شهر Cape Town (کیپ تاون) که یک شهر بزرگ افریقای جنوبی می باشد و همچنان در مصر در جای که دریا نیل به مدیترانه می ریزد، مشاهده نمود. همچنان در Gulf Stream (گلف استریم) مشاهده نمود که به هزاران میل جریان دارد. [گلف استریم یک جریان اقیانوسی  گرم و قوی است که در اقیانوس اطلس جریان دارد. شروع حرکت آن از خلیج مکزیکو است که از تنگه فلوریدا خارج شده و تا حدود در نزدیکی سواحل امریکا حرکت می کند تا به اقیانوس اطلس برسد.] در اینجا هر دو نوع آب موجود است ولی جالب اینجاست که این آب ها هرگز با هم مخلوط نمی گردند.
قرآن کریم در سورۀ انبیا آیۀ سی ام می فرماید (....وَجَعَلْنَا مِنَ الْمَاء كُلَّ شَيْءٍ حَيٍّ أَفَلَا يُؤْمِنُونَ.)  ترجمه (...و هر چيز زنده‏اى را از آب پديد آورديم آيا [باز هم] ايمان نمى‏آورند).
در کجای صحرا های عربستان آب وجود دارد؟ و کی می توانست تصور نماید که هر زنده جان از آب ساخته شده است؟ اگر قرار می بود عرب ها از ذهن خودشان استفاده کنند و حدس بزنند که موجودات زنده از چی ساخته شده اند، هر چیز در تصور شان میگنجید به استثنای آب. زیرا طوری که گفتیم آب عنصری است که صحراهای عربستان فاقد آن میباشد. به هرحال امروز ساینس به ما می گوید که Cytoplasm (سیتوپلازم) جز اصلی حجرات میباشد که از هشتاد فیصد آب تشکیل گردیده است. وجود هر جسم حیه یا زنده از پنجاه الی هشتاد در صد آب تشکیل گردیده است. کی توانسته است این موضوع را یک هزار و چهارصد سال قبل بیان کند؟ در اینجا شخص کافر سکوت اختیار خواهد کرد و جوابی برای گفتن نخواهد داشت.
تئوری وجود دارد به نام "تئوری احتمالات" که می گوید فرض نمایید که دو احتمال وجود داشته باشد که یکی آن درست و دومی نادرست باشد. برمبنای این تئوری چانس برنده شدن شما در صورت انتخاب یکی از دو احتمال پنجاه فیصد میب اشد. مثلاَ در هنگام بالا انداختن یک سکه، احتمال این که کدام رخ سکه خواهد آمد پنجاه فیصد می باشد. اما اگر من بار دوم همین سکه را بالا بیاندازم چانس این که من در هر دو بار حدس درست بزنم بیست و پنج در صد میباشد. یعنی پنجاه در صد در بار اول و پنجاه درصد در بار دوم اما در مجموع هر دو بار، چانس من بیست و پنج در صد است.
هرگاه من یک کمسایی را پرتاب نمایم چانس پیروزی من و یا این که جواب من درست باشد یک نسبت شش خواهد بود زیرا کمسایی دارای شش رُخ می باشد.
بیایید این تئوری احتمالات را در مورد قرآن کریم تطبیق نماییم. صرفاَ برای ادامۀ بحث برای لحظۀ فرض نماییم که مواد مندرج در قرآن شریف از ذهن یک شخص تراوش نموده است. قرآن کریم می گوید که شکل زمین کرویست. خوب چند نوع شکل دیگر می تواند در ذهن شخصی خطور نماید که زمین می تواند داشته باشد. فرضیه های که می تواند مطرح باشد اینهاست: هموار، سه ضلعی، چهارضلعی یا مربع، پنج ضلعی، شش ضلعی، هفت ضلعی، هشت ضلعی و کروی. فرض کنید که شما سی نوع شکل مختلف را برای شکل زمین حدس میزنید. حالا چانس درست بودن حدس شما یک نسبت سی خواهد بود. این که نور مهتاب، نور خود مهتاب است و یا نور انعکاسی، احتمال درست بودن جواب ما، یک نسبت دو خواهد بود. اما اگر جواب ما در هر دو سوال فوق درست باشد چانس ما یک نسبت سی بر یک نسبت دو، بر یک نسبت شصت خواهد بود.
در مورد این که اجسام حیه یا موجودات زنده از چی ساخته شده اند، یک شخص که در صحرا های عربستان زنده گی می کند شاید بگوید که موجودات زنده از سنگ، چوب، المونیوم، آهن، مس، آب، تیل، اکسیجن وغیره. در این مورد شما می توانید که حداقل ده هزار حدس بزنید. اما شخص که در صحرای عربستان زنده گی می نماید ممکن آخرین حدس اش آب باشد. اما قرآن کریم در سورۀ انبیا در آیۀ سی ام می فرماید که هر موجود زنده از آب آفریده شده است. این که شما در این مورد از حدس کار بگیرید یک نسبت ده هزار خواهد بود. و این که جواب یا حدس شما در برابر هر سه سوال (این که شکل زمین کرویست و نور مهتاب نور انعکاسی است و اجسام حیه از آب ساخته شده است) درست باشد یک نسبت سی بر یک نسبت دو بر یک نسبت ده هزار که یک بر شصت هزار می باشد، است که این معادل ٠٫٠٠٠١٧ فیصد می باشد. خوب من این تئوری احتمالات را برای شما واگذار می شوم که خودتان این تئوری را در قرآن شریف تطبیق نمایید.
قرآن کریم صد ها واقعیت را هنگام مطرح می نماید که در زمان نزول آن، ناشناخته شده بود. نظر به تئوری احتمالات اگر شخص از حدس کار گرفته باشد، این که همۀ موارد حدس زده شده درست باشد نزدیک به صفر میباشد.
ممکن کسی از من بپرسد که آیا من میخواهم حقانیت قرآن را با ساینس ثابت نمایم؟
من میخواهم این موضوع را بیان کنم که قرآن کریم کتاب ساینس نه بلکه کتاب آیات یا علامات است. قرآن شریف حاوی بالاتر از شش هزار آیه است که از آن جمله بالاتر از هزار آیۀ آن ریشه و پایه ساینسی دارد. من نمی خواهم از ساینس برای اثابت حقانیت قرآن استفاده نمایم زیرا برای ثابت نمودن حقانیت چیزی باید از یک معیار یا اندازه و یا پیمانۀ استفاده نمایید که ناب باشد. معیار و پیمانۀ ناب برای ما مسلمان ها همین قرآن کریم است زیرا قرآن، فرقان است و فرق می گذارد میان حق و باطل. اما برای یک شخص که کافر و منکر قرآن است ساینس حیثیت پیمانه و معیار ناب را دارد. بنابر همین دلیل هنگام مباحثه با آنها که منکر قرآن اند من از ساینس کار می گیرم تا برای شان حقانیت قرآن را ثابت نمایم.
شما می دانید که ساینس بعضی اوقات چرخش های یک صد و هشتاد درجه یی می زند، به این دلیل من صرفاَ از آن واقعیت های صحبت نموده ام که ثابت شده اند و دارای مدرک و سند باشد. من درباره های تئوری ها حرف نزده ام. زیرا تئوری ها براساس حدس و گمان ها استوار است. به این ترتیب من از معیار و پیمانۀ که برای منکران قرآن ناب و قابل قبول باشد استفاده نموده برای شان ثابت می نمایم که حقایق که توسط ساینس در طول صد سال اخیر ثابت شده است، در قرآن از قبل درج بوده است. به این ترتیب در نهایت ما به این نتیجه می رسیم که قرآن مافوق ساینس است.
در قرآن شریف در سورۀ طه آیۀ پنجاه و سه می خوانیم (..فَأَخْرَجْنَا بِهِ أَزْوَاجًا مِّن نَّبَاتٍ شَتَّى). قرآن می فرماید که نباتات به شکل زوج و یا جفت آفریده شده اند. موضوع که بشر به این تازه گی کشف نموده است.
در سورۀ رعد آیۀ سوم می خوانیم (...وَمِن كُلِّ الثَّمَرَاتِ جَعَلَ فِيهَا زَوْجَيْنِ اثْنَيْنِ...) ترجمه (..و از تمام ميوه‏ها در آن دو جفت آفريد..).
در بخش بیولوژی در سورۀ انعام آیۀ سی و هشت آمده است (وَمَا مِن دَآبَّةٍ فِي الأَرْضِ وَلاَ طَائِرٍ يَطِيرُ بِجَنَاحَيْهِ إِلاَّ أُمَمٌ أَمْثَالُكُم...). ترجمه (و هيچ جنبنده‏اى در زمين نيست و نه هيچ پرنده‏اى كه با دو بال خود پرواز مى‏كند مگر آن كه آنها [نيز] گروه‏هايى مانند شما هستند....). در این آیه آمده است که پرنده ها و حیوانات به شکل گروه ها زنده گی می کنند. البته این واقعیت در تازه گی ها توسط ساینس کشف گردیده است.
در سورۀ نحل آیات شصت و هشت و شصت و نه چنین آمده است (وَأَوْحَى رَبُّكَ إِلَى النَّحْلِ أَنِ اتَّخِذِي مِنَ الْجِبَالِ بُيُوتًا وَمِنَ الشَّجَرِ وَمِمَّا يَعْرِشُونَ ﴿٦٨ ثُمَّ كُلِي مِن كُلِّ الثَّمَرَاتِ فَاسْلُكِي سُبُلَ رَبِّكِ ذُلُلًا يَخْرُجُ مِن بُطُونِهَا شَرَابٌ مُّخْتَلِفٌ أَلْوَانُهُ فِيهِ شِفَاء لِلنَّاسِ إِنَّ فِي ذَلِكَ لآيَةً لِّقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ ﴿٦٩).
ترجمه (پروردگار تو به زنبور عسل وحي (الهام غريزي) فرستاد كه از كوه ها و درختان و داربستهائي كه مردم مي‏سازند خانه‏هائي برگزين! ﴿٦٨﴾سپس از تمام ثمرات تناول كن، و راههائي را كه پروردگارت براي تو تعيين كرده به راحتي بپيما، از درون شكم آنها نوشيدني خاصي خارج مي‏شود، به رنگهاي مختلف، كه در آن شفاي مردم است در اين امر نشانه روشني است براي جمعيتي كه اهل فكرند!).
برمبنای آیات فوق این زنبورماده است که بیرون رفته عسل را از طریق گل ها و غیره آماده می سازد، نه زنبور نر. موضوعی که اخیراَ توسط ساینس کشف شده است. این زنبور ها میسر راه باغ های را که جدیداَ کشف کرده اند، به کمک پر زدن، به یکدیگر نشان می دهند.
همچنان طوری که مشاهده می شود در آیۀ فوق گفته می شود که عسل از درون شکم زنبور عسل بدست می اید، موضوع که ساینس، امروز بدان پی برده است. همچنان در این آیه از شفا بخش بودن عسل سخن رفته است. ساینس امروزی از خواص ضد عفونی بودن عسل حرف می زند. جای تعجب نیست که از کاربرد عسل توسط سربازان روسی یادآورشویم که جهت مدوا زخم های خود به جراحت های شان عسل می مالیدند که اثر خیلی ضعیفی از خود بجا می گذاشت. از عسل همچنان برای تداوی برخی اقسام حساسیت ها نیز استفاده می شود.
در قرآن کریم در سورۀ عنکبوت آیۀ چهل و یکم، در مورد خانۀ عنکبوت چنین سخن رفته است (... وَإِنَّ أَوْهَنَ الْبُيُوتِ لَبَيْتُ الْعَنكَبُوتِ...) ترجمه (...و سست ترين خانه‏ها خانه عنكبوت است...). در اینجا برعلاوۀ توضیح وضعیت فزیکی خانۀ عنکبوت روابط اعضای خانۀ عنکبوت نیز توضیح شده است و آن این که اکثر اوقات عنکبوت ماده عنکبوت نر را می بلعد.
در سورۀ النمل آیات هفتده و هشتده آمده است (وَحُشِرَ لِسُلَيْمَانَ جُنُودُهُ مِنَ الْجِنِّ وَالْإِنسِ وَالطَّيْرِ فَهُمْ يُوزَعُونَ ﴿١٧ حَتَّى إِذَا أَتَوْا عَلَى وَادِي النَّمْلِ قَالَتْ نَمْلَةٌ يَا أَيُّهَا النَّمْلُ ادْخُلُوا مَسَاكِنَكُمْ لَا يَحْطِمَنَّكُمْ سُلَيْمَانُ وَجُنُودُهُ وَهُمْ لَا يَشْعُرُونَ ﴿١٨). ترجمه (لشكريان سليمان از جن و انس و پرندگان نزد او جمع شدند آنقدر زياد بودند كه بايد توقف كنند تا به هم ملحق شوند. تا به سرزمين مورچگان رسيدند، مورچه‏اي گفت: اي مورچگان! به لانه‏هاي خود برويد تا سليمان و لشكرش شما را پايمال نكنند در حالي كه نمي‏فهمند!).
طوری که مشاهده می فرمائید در این آیات در مورد حرف زدن مورچه ها صحبت شده است. ساینس امروزی می گوید از نگاۀ طرز زندگی در میان حیوانات و حشرات، مورچگان بیشتر شباهت به انسان ها دارند. مورچه ها اجساد مرده های شان را دفن می نمایند، دارای محلات داد و ستدد می باشند، دارای شیوۀ های پیشرفتۀ ارتباطات اند و غیره.
در بخش فیزیولوژی: سورۀ نحل آیۀ شصت و شش (وَإِنَّ لَكُمْ فِي الأَنْعَامِ لَعِبْرَةً نُّسْقِيكُم مِّمَّا فِي بُطُونِهِ مِن بَيْنِ فَرْثٍ وَدَمٍ لَّبَنًا خَالِصًا سَآئِغًا لِلشَّارِبِينَ).
ترجمه (و در وجود چهار پايان براي شما (درس هاي) عبرتي است، از درون شكم آنها از ميان غذاهاي هضم شده، و خون، شير خالص و گوارا به شما مي‏نوشانيم!).
سورۀ المومنون آیۀ بیست و یکم (وَإِنَّ لَكُمْ فِي الْأَنْعَامِ لَعِبْرَةً نُّسقِيكُم مِّمَّا فِي بُطُونِهَا وَلَكُمْ فِيهَا مَنَافِعُ كَثِيرَةٌ وَمِنْهَا تَأْكُلُونَ) ترجمه (و براي شما در چهارپايان عبرتي است، از آنچه در درون آنها است (از شير) شما را سيراب مي‏كنيم و براي شما در آنها منافع فراواني است و از گوشت آنها مي‏خوريد).
طور که ملاحظه می فرماید در این آیات از جریان خون و تولید شیر سخن رفته است. این موضوع بعداَ یعنی شش صد سال بعد از نزول این آیات قرآن شریف توسط "ابن نافیض" کشف گردید و بعداَ هزار سال بعد از نزول این آیات William Harvey (ولیام هاروی) این جریان را به جهان غرب معرفی نمود.
در ساحۀ Embryology یا "جنین شناسی": نخستین آیات قرآن مجید که نازل گردید از سورۀ علق یا اقرا بود.
﴿خَلَقَ الْإِنسَانَ مِنْ عَلَقٍ)همان ذات که انسان را از علق، مادۀ چسپنده، یک شئ که به Leech (گاوک)شباهت دارد، بوجود آورد. آیات که به جنین شناسی ارتباط می گیرد برای پروفیسور Keith Moore (کیت مور) که یکی از بهترین داکترهای جنین شناسی میباشد، برده شد. پروفیسور (کیت مور) در شهر تورنتو کانادا زنده گی می کند. به هرحال برای او همه معلومات که به جنین شناسی ارتباط می گیرد و در قرآن ذکر گردیده است، نشان داده شد. از آنجا که خداوند متعال در قرآن شریف می فرماید که هرگاه چیزی را نمی دانید از آنها که می دانند بپرسید، بناَ مسلمان ها هم آیات قرآنی که به جنین شناسی ارتباط می گرفت را به (کیت مور) نشان دادند. پروفیسور (کیت مور) بعد از مطالعه این آیات گفت که اکثریت این آیات قرآنی که به جنین شناسی ارتباط می گیرد با ساینس امروزی مطابقت کامل دارد. اما آیاتی نیز وجود دارد که فعلاَ من نمی توانم دربارۀ آنها حرف بزنم زیرا خودم نیز دربارۀ این مسائل تا ایندم چیزی نمی دانم. یکی از این نوع آیات همین آیۀ مبارکه است که می فرماید خداوند انسان را از یک مادۀ چسپناک (یک شی مانند گاوک) بوجود آورد. خوب جناب پروفیسور یک تصویری از Leech (گاوک) را بدست آورد. در عین زمان موصوف مایکروسکوپی قوی را گرفته مراحل ابتدایی رشد جنین را مطالعه نمود. بعد از مطالعه دقیق متوجه گردید جنین در مراحل ابتدایی رشدش شباهت کامل با Leech (گاوک) دارد. بعد از این موضوع او اعلام نمود که هرآنچه در قرآن گفته شده است با ساینس امروز مطابقت کامل دارد. او همچنان فاکت های که از قرآن بدست آورده بود را در چاپ جدید کتابش درج نمود و جایزه بهترین کتاب سال را بدست آورد. پروفیسور Moore (مور) اعتراف نمود که واقعیت های موجود در قرآن نمی تواند ترواش نموده از ذهن انسان باشد بلکه این واقعیت ها صرفاَ می تواند منبع الهی داشته باشد وبس.
در سورۀ الطارق آیات پنجم الی هفتم آمده است (فَلْيَنظُرِ الْإِنسَانُ مِمَّ خُلِقَ ﴿٥﴾ خُلِقَ مِن مَّاء دَافِقٍ ﴿٦﴾ يَخْرُجُ مِن بَيْنِ الصُّلْبِ وَالتَّرَائِبِ ﴿٧).
ترجمه (انسان بايد نگاه كند كه از چه چيز آفريده شده؟! از يك آب جهنده آفريده شده است. آبي كه خارج مي‏شود از ميان «پشت» و «سينه‏ها»).
امروز ما می دانیم که رشد دستگاۀ تناسلی انسان در مراحل ابتدای رشد جنین از محل که گرده ها موقعیت دارد یعنی میان ستون فقرات و ستون یازدهم و دوازدهم قبرغه، آغاز می شود. قرآن کریم در سورۀ نجم آیات چهل و پنجم و چهل و ششم می فرماید (وَأَنَّهُ خَلَقَ الزَّوْجَيْنِ الذَّكَرَ وَالْأُنثَى ﴿٤٥ مِن نُّطْفَةٍ إِذَا تُمْنَى ﴿٤٦).
 ترجمه (و او است كه دو زوج مذكر و مؤ نث را مي‏آفريند، از نطفه ‏اي كه خارج مي‏شود (و در رحم ميريزد).
در سورۀ القیامه آیات سی وهفت الی سی و نهم می فرماید (أَلَمْ يَكُ نُطْفَةً مِّن مَّنِيٍّ يُمْنَى ﴿٣٧ ثُمَّ كَانَ عَلَقَةً فَخَلَقَ فَسَوَّى ﴿٣٨ فَجَعَلَ مِنْهُ الزَّوْجَيْنِ الذَّكَرَ وَالْأُنثَى ﴿٣٩) ترجمه (آيا او نطفه‏اي از مني كه در رحم ريخته مي‏شود نبود؟ سپس به صورت خون بسته در آمد، و او را آفريد و موزون ساخت؟ و از او دو زوج مذكر و مؤ نث آفريد). طوری که دیده می شود در اینجا از این نکته حرف زده می شود که تعین جنسیت طفل وابسته به مرد می باشد نه زن، موضوعی که ما اخیراَ بدان پی برده ایم.
قرآن می گوید که جنین در سه غلاف یا پردۀ تاریک قرار دارد که این موضوع نیز توسط ساینس امروز تائید گردیده است.
قرآن شریف مراحل رشد جنین را با تفصیل مکمل تشریح می نماید. در سورۀ المومنون آیات دوازده الی چهارده (وَلَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنسَانَ مِن سُلَالَةٍ مِّن طِينٍ ﴿١٢ ثُمَّ جَعَلْنَاهُ نُطْفَةً فِي قَرَارٍ مَّكِينٍ ﴿١٣ ثُمَّ خَلَقْنَا النُّطْفَةَ عَلَقَةً فَخَلَقْنَا الْعَلَقَةَ مُضْغَةً فَخَلَقْنَا الْمُضْغَةَ عِظَامًا فَكَسَوْنَا الْعِظَامَ لَحْمًا ثُمَّ أَنشَأْنَاهُ خَلْقًا آخَرَ فَتَبَارَكَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخَالِقِينَ ﴿١٤).
 ترجمه (ما انسان را از عصاره‏اي از گل آفريديم. سپس آن را نطفه‏اي در قرارگاه مطمئن (رحم) قرار داديم. سپس نطفه را به صورت علقه (خون بسته) و علقه را به صورت مضغه (چيزي شبيه گوشت جويده) و مضغه را به صورت استخوانهائي در آورديم، از آن پس آن را آفرينش تازه‏اي ايجاد كرديم، بزرگ است خدائي كه بهترين خلق كنندگان است!)
سورۀ الحج آیۀ پنجم آمده است (يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِن كُنتُمْ فِي رَيْبٍ مِّنَ الْبَعْثِ فَإِنَّا خَلَقْنَاكُم مِّن تُرَابٍ ثُمَّ مِن نُّطْفَةٍ ثُمَّ مِنْ عَلَقَةٍ ثُمَّ مِن مُّضْغَةٍ مُّخَلَّقَةٍ وَغَيْرِ مُخَلَّقَةٍ لِّنُبَيِّنَ لَكُمْ وَنُقِرُّ فِي الْأَرْحَامِ مَا نَشَاء إِلَى أَجَلٍ مُّسَمًّى ثُمَّ نُخْرِجُكُمْ طِفْلًا ….).
ترجمه (اي مردم اگر در رستاخيز شك داريد (به اين نكته توجه كنيد كه) ما شما را از خاك آفريديم، سپس از نطفه، و بعد از خون بسته شده، سپس از مضغه (چيزي شبيه گوشت جويده) كه بعضي داراي شكل و خلقت است و بعضي بدون شكل، هدف اين است كه ما براي شما روشن سازيم (كه بر هر چيز قادريم) و جنينه ائي را كه بخواهيم تا مدت معيني در رحم مادران قرار مي‏دهيم (و آنچه را بخواهيم ساقط مي‏كنيم) بعد شما را به صورت طفل بيرون مي‏فرستيم….).    به این ترتیب طوری که دیده می شود قرآن کریم مراحل رشد جنین را به تفصیل بیان می دارد.
در سورۀ سجده آیۀ نهم (ثُمَّ سَوَّاهُ وَنَفَخَ فِيهِ مِن رُّوحِهِ وَجَعَلَ لَكُمُ السَّمْعَ وَالْأَبْصَارَ وَالْأَفْئِدَةَ قَلِيلًا مَّا تَشْكُرُونَ ). ترجمه (بعد اندام او را موزون ساخت و از روح خويش در وي دميد و براي شما گوشها و چشم ها و دل ها قرار داد، اما كمتر شكر نعمت هاي او را به جاي مي‏آوريد!).
سورۀ انسان آیۀ دوم آمده است (إِنَّا خَلَقْنَا الْإِنسَانَ مِن نُّطْفَةٍ أَمْشَاجٍ نَّبْتَلِيهِ فَجَعَلْنَاهُ سَمِيعًا بَصِيرًا) ترجمه (ما انسان را از نطفه مختلطي آفريديم، و او را مي‏آزمائيم (لذا) او را شنوا و بينا قرار داديم). طوری که می بینیم در این آیات حس شنوایی قبل از یا مقدم بر حس بینایی ذکر شده است و طوری که ساینس امروز ثابت ساخته است، حس شنوایی قبل از حس بینایی برای جنین داده می شود. طوری که می دانیم حس شنوایی در ماۀ پنجم حاملگی کاملاَ رشد یافته است در حالی که چشم ها در ماۀ هفتم حاملگی گشایش یافته باز می گردند.
در برابر این سوال که خداوند متعال چگونه خواهد توانست در روز قیامت استخوان های انسان های که قبلاَ فوت نموده اند را دوباره خلق نماید و چگونه دوباره آن را با گوشت می پوشاند، در سورۀ قیامه آیات سوم الی چهارم می فرماید (أَيَحْسَبُ الْإِنسَانُ أَلَّن نَجْمَعَ عِظَامَهُ ﴿٣﴾ بَلَى قَادِرِينَ عَلَى أَن نُّسَوِّيَ بَنَانَهُ ﴿٤).
ترجمه (آيا انسان مي‏پندارد كه استخوان هاي او را جمع نخواهيم كرد؟ آري قادريم كه (حتي خطوط سر) انگشتان او را موزون و مرتب كنيم). طوری که مشاهده می شود خداوند متعال می فرماید که خداوند نه تنها قادر است که استخوان های شما را دوباره بسازد بلکه حتی قادر است نشان انگشت [سر انگشتان] شما را نیز دوباره بسازد. خوب بیآید بیبینیم که این موضوع چی معنی دارد. برای بار نخست در سال ١٨٨٠ شخص به نام Sir Golt (سر گولت) شیوۀ استفاده از نشان انگشت را معرفی نمود که ما امروز برای شناسایی افراد از این شیوه استفاده می کنیم. بعید است که حتی نشان انگشت دو تن در بین یک میلیون تن نیز با هم مطابقت داشته باشد. اما قرآن کریم یک هزار و چهار صد سال قبل از امروز از این موضوع سخن گفته است.
در اینجا می خواهم یک مطلب دیگر را نیز یادآورشوم. می خواهم از پروفیسور تایلندی به نام Thagada Shaun (تاگدا شوون) یادآور شوم که در بخش pain receptors (گیرنده های گیرندۀ درد) تحقیقات زیادی نموده است. در گذشته ساینس به این باور بود که این مغز انسان است که درد را احساس می نماید و مسوولیت درد را دارد. اما امروز ساینس کشف نموده است که (گیرنده های درد) که در روی جلد قرار دارند درد را احساس نموده و آن را اخذ میکنند. قرآن شریف در سورۀ نسا آیۀ پنجاه و ششم می فرماید (إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُواْ بِآيَاتِنَا سَوْفَ نُصْلِيهِمْ نَارًا كُلَّمَا نَضِجَتْ جُلُودُهُمْ بَدَّلْنَاهُمْ جُلُودًا غَيْرَهَا لِيَذُوقُواْ الْعَذَابَ إِنَّ اللّهَ كَانَ عَزِيزًا حَكِيمًا). ترجمه (كساني كه به آيات ما كافر شدند به زودي آنها را در آتشي وارد مي كنيم كه هر گاه پوست هاي تن آنها (در آن) بريان گردد (و بسوزد) پوست هاي ديگري به جاي آن قرار مي دهيم تا كيفر را بچشند، خداوند توانا و حكيم است (و روي حساب كيفر ميدهد). در این آیه به شکل غیر مستقیم به pain receptors (گیرنده های گیرندۀ درد) اشاره شده و گفته می شود که این پوست بدن انسان است که درد را اخذ و احساس می کند. زمانی که Thagada Shaun (تاگدا شوون) برای اولین بار با این آیۀ قرآن کریم برخورد، باورش نیامد که همچنین چیزی در قرآن موجود باشد. بعداَ زمانی که مطمئن گردید که این آیۀ از قرآن است و متوجه گردید که یک هزا و چهار صد سال قبل در قرآن به pain receptors یا (گیرنده های درد) اشاره شده است، ایمان آورده و مسلمان شد. او در یک کنفرانس طبی در قاهره کلمۀ شهادت را به زبان راند که (لا اله الا اللهُ محمدَ رسول الله)  یعنی این که به جز الله متعال دیگری معبودی وجود ندارد و محمد صلی الله و علیه وسلم رسول خداوند متعال است.
به این ترتیب شما می توانید در آخر از شخص که منکر قرآن است و با شما وارد بحث گردیده است، بپرسید که آن ذات که می تواند این همه واقعیت های ساینسی را در قرآن بگنجاند کی می تواند باشد؟
شخصی که می تواند برای اولین بار میکانیزم یا شیوۀ کارکرد  یک ماشین کاملاَ ناشناخته شده را بیان می تواند بکند، کسیت؟ بدون شک چنین شخص کسی دیگری نمی تواند باشد به جز از سازنده همان ماشین، مخترع، تولید کننده و ایجاد کننده آن. به همین شکل آن ذات که می تواند این همه فاکت ها یا واقعیت های ساینسی را در قرآن بیان کند صرفاَ باید خالق، ایجاد کننده و سازندۀ این جهان با همه اشیا موجود در آن باشد. این موجود را در زبان های مختلف به نام های مختلف می خوانند، ولی در زبان عربی لفظ خاص (الله) به این ذات مقدس اختصاص یافته است.
انسان ممکن است با علم اندک، از خدا دور گردد ولی هرگاه انسان علم کامل داشته باشد و یا همچنان از طریق مطالعۀ دقیق، انسان به خدا نزدیک شده به یک مومن واقعی تبدیل می گردد. امروز علما و دانشمندان نشانه های از خداوند اند ولی آنها خدا نیستند چرا که ما ایمان داریم که لا اله الا الله، یعنی به جز از الله دیگر خدا و معبودی وجود ندارد.
من در اینجا حرف هایم را تمام می کنم. هرگاه شما مایل باشید راجع به مسائل ساینسی در قرآن شریف بیشتر بدانید می توانید به ویدیو کست های من به نام ( آیا ساینس امروزی در مطابقت با قرآن کریم قرار دارد و یا در مخالفت با آن ؟) مراجعه نمایید. 

پایان بخش دوم 


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر