۱۳۹۱ اسفند ۳, پنجشنبه

آیا قرآن کلام الهیست

آیا قرآن کلام  الهیست؟ 
بخش چهارم 
سوال: من یک مسیحی استم و اسمم "آستین فلیپس" است. سوال من اینست که در اسلام از حضرت مسیح حرف زده میشود.

در اسلام این باور وجود ندارد که حضرت عیسی به صلیب کشیده شده و در آنجا جانداده و بعداَ دوباره حیات یافته وبالاخره نزد خداوند منتقل گردیده است. بلکه در اسلام این باور وجود دارد که حضرت عیسی مسیح به نزد خداوند، توسط خداوند متعال منتقل گردیده است. همچنان براساس عقاید اسلامی حضرت محمد مانند حضرت مسیح نزد خداوند بلند برده نشده است.همچنان طوریکه میدانم در اسلام این باور وجود دارد که حضرت مسیح از یک مادر باکره بدنیا آمده البته توسط حضرت جبریل. این موضوعات این را ثابت میسازد که حضرت مسیح اگر خدا نباشد حداقل دارای مقامی بلندتری نسبت به حضرت محمد میباشد. حالا من میخواهم از شما بپرسم که چرا شما در صحبتهای تان از تعالیم حضرت مسیح که در تورات موجود است، استفاده نمیکنید؟ 
گردانندۀ برنامه : من نیز میخواهم با استفاده از فرصت سوالی را مطرح کنم که شبیه همین سوال است و توسط شخصی بنام "آرلود پورتر" مطرح شده است. او میپرسد که اگر شما به این عقیده استید که خدا یکی است در آنصورت نطر تان راجع به حضرت عیسی مسیح چیست؟
جواب: برادر ما سوالی جالبی را طرح کرد. معمولاَ این سوال توسط مبلغین مسیحیت طرح میگردد. اینکه این برادر ما نیز یکی از مبلغین مسیحیت است و یا نه، اینرا من نمیدانم. بهر حال مسایل را که طرح کردند اینبود که حضرت مسیح علیه سلام توسط خداوند متعال به شکل زنده به آسمان بلند برده شدند در حالیکه حضرت محمد صلی الله و علیه و سلم مانند حضرت مسیح (ع) به شکل زنده به آسمان بلند برده نشدند. حضرت مسیح (ع) از یک مادر باکره بدنیا آمد در حالیکه حضرت محمد (ص) دارای مادر و پدر بودند. بناَ کدام یک از این دو پیامبر بلند مرتبه اند؟ خوب ذهن انسان در برابر این سوال جواب میدهد که: حضرت عیسی (ع). مبلغین مسیحیت سوالاتی زیادی از این قماش را  طرح میکنند که مثلاَ  اسم حضرت عیسی (ع) در قرآن کریم ٢٥ بار ذکر گردیده است در حالیکه اسم حضرت محمد (ص) ٥ بار در قرآن ذکر گردیده است. بناَ کی دارای مقام بلندتر است؟ این سوالات از مسلمانها پرسیده میشود و مسلمانها نیز میگویند : حضرت مسیح

اسلام در کنار مسیحیت یگانه دینی میباشد که پیروان آن به حضرت مسیح (ع) [ به عنوان یک  پیامبر] ایمان دارند. مسلمانها به این عقیده اند که حضرت مسیح (ع) از یک مادر باکره بدینا آمده، ما معتقدیم که حضرت مسیح (ع) به اجازۀ خداوند متعال مرده گان را زنده میساخت، ما باور داریم که او به اجازه خداوند متعال "کور مادرزاد" را بینایی میبخشید. البته بسیاری از مسیحیان امروزی به این موارد عقیده ندارند، در حالیکه ما مسلمانها به همۀ این موارد ایمان داریم. اما ما مخالف پذیرش حضرت عیسی (ع) به عنوان خدا استیم .همچنان ما به این عقیده داریم که خداوند متعال فاقد فرزند و والدین  میباشد.
طوریکه میدانیم حضرت محمد(ص) از جهان رحلت نمودند در حالیکه قرآن کریم به ما میگوید که حضرت عیسی علیه سلام توسط خداوند متعال به شکل زنده، به آسمان بلند برده شد. اما واقعیت اینست که بلند بردن حضرت مسیح علیه سلام بشکل زنده به آسمان، نشاندهندۀ بزرگی شان نسبت به دیگر پیامبران نیست.
هرگاه خداوند بخواهد کسی را قربانی نماید بهترین انسانها را برای اینکار انتخاب میکند به همین دلیل [ نظر به عقیدۀ مسیحیان امروز] حضرت مسیح (ع) بهترین بشر بود.
نظر به آیۀ قرآن حضرت عیسی (ع) نه به قتل رسید و نه هم به صلیب کشیده شد. حتی نظر به انجیل تحریف شدۀ امروزی نیز عیسی (ع) مصلوب نگردیده است بلکه شخصی که مصلوب گردید یک یهودی بود.[ داکتر ذاکر نایک در یک جلسۀ دیگر تحت عنوان " آیا واقعاَ حضرت مسیح (ع) مصلوب گردید؟ اینرا ثابت میسازد که حتی نظر به کتاب انجیل تحریف شده امروزی نیز آنحضرت روی صلیب جان نداده اند. مترجم].
واقعیت اینست که در زمان عیسی (ع) تعدادی زیادی او را بعنوان پیامبر قبول نمیکردند، به همین دلیل آنها دست به یک سلسله اقدامات افراطی زدند. قرآن شریف نیز در سورۀ نسا آیۀ ١٧١به این موضوع اشاره نموده میفرماید (يَا أَهْلَ الْكِتَابِ لاَ تَغْلُواْ فِي دِينِكُمْ......). ترجمه ( اي اهل كتاب در دين خود غلو ( زياده روي) نكنيد......). در برابر عیسی (ع) دو نوع زیادروی صورت گرفت. یکی از طرف یهودیان و دیگر از جانب مسیحیان. یهودیان حضرت عیسی (ع) را یک شخص دغل باز خواندند در حالیکه مسیحیان او را "خدا" نامیدند. البته این موضوع که حضرت مسیح (ع) بار دیگر در این جهان ظهور خواهد کرد به این معنی نیست که او باخودش کدام شرعیت و یا کتاب تازۀ را خواهد آورد. در سورۀ مائده ،آیۀ سوم میخوانیم (..الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الإِسْلاَمَ دِينًا...).ترجمه (..امروز دين شما را كامل كردم و نعمت خود را بر شما تكميل نمودم و اسلام را به عنوان آئين (جاودان) شما پذيرفتم....). یعنی خداوند متعال دین اسلام را تکمیل نموده اند.
ما مسلمانها به این باوریم که حضرت عیسی (ع) به ما کدام شرعیت جدیدی را نخواهد آورد، بلکه سوتفاهمات و غلط فهمی هایکه در مورد ایشان خلق گردیده را مرفوع خواهد ساخت. حضرت عیسی (ع) به خداوند متعال خواهد گفت که یا الله (سبحان و تعالی) تو شاهدی که من هرگز نگفته ام که مرا پرستش کنند. تو شاهدی که من هرگز نگفته ام که مرا فرزند خداوند بدانند. در واقعیت حضرت مسیح عیله سلام برای مسیحیان ظهور میکند نه برای مسلمانها.  شما [مسیحیان] عیسی (ع) را خدا میدانید زیرا که آنحضرت صرفاَ از یک مادر باکره، بدون داشتن پدر به دنیا آمده بود. اما خداوند متعال در این مورد در قرآن شریف در سورۀ آل عمران آیۀ ٥٩ میفرماید (إِنَّ مَثَلَ عِيسَى عِندَ اللّهِ كَمَثَلِ آدَمَ خَلَقَهُ مِن تُرَابٍ ثِمَّ قَالَ لَهُ كُن فَيَكُونُ). ترجمه (مثل عيسي در نزد خدا، همچون آدم است، كه او را از خاك آفريد، و سپس به او فرمود: «موجود باش!» او هم فورا موجود شد). بنابراين، ولادت مسيح بدون پدر، هرگز دليل بر الوهيت او نيست. اگر شما خدا بودن شخصی را در این میدانید که او بدون داشتن پدر به دنیا آمده باشد در آنصورت حضرت آدم (ع) بالاتر از عیسی (ع) بوده، نعوذ بالله او (دو خدا) میباشد
در انجیل، همان کتابیکه شما به آن عقیده دارید، از پادشاهی بنام (مالچی سیدیک) ذکر به عمل میآید که نه دارای آغازی بوده و نه دارای انجامی. پس به این حساب آیا او بزرگتر و والا مقامتر از حضرت آدم (ع) است؟
در این مورد که چرا اسم حضرت عیسی (ع) ٢٥ بار در قرآن ذکر گردیده در حالیکه اسم حضرت محمد (ص) صرفاَ ٥ بار ذکر شده است؟ باید گفت که در مورد حضرت عیسی (ع) سوتفاهماتی ویژۀ وجود داشت در حالیکه در مورد حضرت محمد صلی الله و علیه و سلم این چنین مواردی موجود نبوده است.ثانیاَ در موقع نزول قرآن شریف حضرت محمد (ص) حیات داشته و حاضر بودند و در حالیکه حضرت مسیح (ع) حاضر نبودند. اگر من شخصی را خطاب کنم که در اینجا حضور دارد صرفاَ به این اکتفا خواهم کرد که بگویم " تو، ای برادر، به تو میگویم " یعنی ضرورت ندارم همیشه او را با ذکر نامش خطاب کنم. در حالیکه اگر قرار باشد من از یک شخصی غایب یاد نمایم در این حالت من مجبورم او را به اسمش صدا بزنم. از آنجایکه در هنگام نزول قرآن کریم حضرت مسیح (ع) حضور نداشتند به این دلیل هر باریکه ذکر ایشان صورت میگرفت باید نام شان نیز ذکر میگردید. از طرف دیگر اسم حضرت موسی (ع) ١٣٢ بار در قرآن شریف ذکر شده است. اگر زیاد ذکر شدن اسم در قرآن کریم به معنی بلند بودن مقام باشد، پس  در اینصورت باید مقام حضرت موسی (ع) بالاتر از عیسی (ع) و حضرت محمد (ص) باشد؟ که طبیعتاَ اینطور نیست
سوال:  اسم من "ایسرت انصاری" است. در قرآن کریم گفته شده است که بجز خداوند هیچکس دیگری جنسیت طفل را در رحم مادر نمیداند. اما امروز سیاینس اینقدر پیشرفت نموده است که توانسته وسایل و شیوه های را اریه نماید که به وسیله آنها میتوان جنسیت طفل را مشخص نمود، در اینباره نظر شما را میخواهم بدانم.
جواب: در قرآن کریم در سورۀ لقمان، آیۀ ٣٤ آمده است (إِنَّ اللَّهَ عِندَهُ عِلْمُ السَّاعَةِ وَيُنَزِّلُ الْغَيْثَ وَيَعْلَمُ مَا فِي الْأَرْحَامِ وَمَا تَدْرِي نَفْسٌ مَّاذَا تَكْسِبُ غَدًا وَمَا تَدْرِي نَفْسٌ بِأَيِّ أَرْضٍ تَمُوتُ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ خَبِيرٌ).
ترجمه (آگاهي از زمان قيام قيامت مخصوص خداست، و او است كه باران را نازل مي‏كند، و آنچه در رحم مادران است [را] مي‏داند، و هيچكس نمي‏داند فردا چه مي‏كند، و هيچكس نمي‏داند در چه سرزميني مي‏ميرد، فقط خداوند عالم و آگاه است).
در اینجا این نکته را میخواهم عرض کنم که در بعضی از ترجمه های قرآن شریف خصوصاَ بعضی از ترجمه های که بزبان اردو صورت گرفته، چنین آمده است " به جز از الله کسی دیگری جنسیت طفل را در رحم مادر نمیداند". اما در اصل متن عربی قرآن (جنسیت طفل) ذکر نگردیده است. در این آیه صرفاَ گفته شده است که ( آنچه در رحم مادران است، را به جز الله کسی نمیداند) یعنی طفل که امروز در رحم مادرش قرار دارد در آینده یک انسان صادق خواهد بود یا نه؟ آیا طفل در آینده یک عنصر مفید به جامعه خواهد بود و یا مضر؟ در آینده چی شغلی خواهد داشت و غیره.
باور کنید امروز با همۀ امکانات و پیشرفتهای که در ساحۀ طب و ساینس صورت گرفته است، شما نمیتواند به  سوالات فوق پاسخ بدهید. در بارۀ زمان وقوع قیامت نیز باید عرض شود که یک تعداد اشخاص تلاش نموده اند که تاریخ وقوع قیامت را پیشگویی نمایند.
باری در روزنامۀ "تایمز آف اندیا" گزارش داده شده بود که یک کلیسا در کشور کوریا پیشبینی نموده که در ماۀ نوامبر سال ١٩٩٢ جهان از بین خواهد رفت [ قیامت خواهد شد]. کسانیکه پیرو این کلیسا بودند به همان تاریخ تعین شده در کلیسا دور هم جمع شدند. ولی آنطوریکه میدانیم هیچ چیزی واقع نشد و ما و شما نیز تا اکنون زنده استیم.
در مورد (باران) که در آیۀ مذکور بدان اشاره شده است ممکن بعضی ها بگویند که امروز ادارۀ هوا شناسی یا ( هایدرو میترولوژی) میتواند پیشگویی نماید که به کدام تاریخ در کدام نقطه و به چی مقدار باران خواهد بارید. اما پیشگویی این اداره چقدر دقیق است؟ خصوصاَ در کشور هند.
شاید بعضی از دوستان بگویند که ادارۀ هوا شناسی در امریکا پیشگویی دقیقی را انجام میدهد. همه میدانیم که پیشگویی این اداره براساس ملاحظات و تحلیل های است که از مشاهدات آنها صورت میگیرد. یعنی آنها [ به کمک اقمار مصنوعی ] مشاهده مینمایند که ابرها در کجا موقعیت دارند، باد دارای چه سرعتی است و غیره. خوب این پیشگویی ادارۀ هواشناسی کدام کاری خارق العادۀ نیست زیرا باران قبلاَ در ابر موجود است.
این پیشگویی ادارۀ هواشناسی به آن شباهت دارد که یک تعداد شاگرد ها امتحانی را بگذرانند و معلم شان یک هفته قبل از اعلام نتایج امتحانات، پیشگویی کند که فلان شاگرد در مقام اول خواهد آمد و فلان شاگرد در مقام دوم. این پیشگویی جناب معلم کدام کاری خارق العادۀ نیست زیرا جناب معلم به ورق های امتحان دسترسی داشته و به این دلیل از قبل میداند که کدام شاگرد به کدام مقام خواهد رسید.
بناَ این پیشگویی ادارۀ هواشناسی کدام کاری عجیبی نیست زیرا طوریکه گفتم آب از قبل در ابر موجود است. اگر ادارۀ هواشناسی بدون آنکه ابرها موقعیت ابرها، بادها و سرعت آنها را مشاهده نماید، بتواند بگوید که دو صد سال بعد از امروز در کدام نقطه دنیا به چه مقدار باران خواهد بارید، این پیشگویی آنها کاری خواهد بود خارق العاده. اما باور کنید هیچکسی قادر به این نوع پیشگویی نیست.
در مورد اینکه (هیچکسی جز خداوند تاریخ دقیق مرگش را نمیداند) شاید بعضیها بگویند که من میخواهم خودکشی کنم و به این ترتیب من میدانم که چی وقتی خواهم مُرد. در اینباره باید گفت که اولاَ آنعده از کسانیکه خودکُشی میکنند در اقلیت خیلی محدودی قرار دارند. از طرفی دیگر اکثریت کسانیکه خودکُشی میکنند، نجات میابند. دیده شده است که شخصی زهر خورده اما توسط دیگران به شفاخانه منتقل میگردد و نجات میآبد. حتی اگر شخصی به شکل دیگری نیز بخواهد به حیاتش خاتمه بخشد و به اینکار موفق نیز شود، اینرا باید دانست که حتی اینکار نیز به اجازۀ خداوند خواهد بود نه بدون اجازۀ او.
دربارۀ آخرین قسمت آیۀ مبارکه اینکه میگوید ( هیچکسی نیمداند که چی قدر کمایی میکند). شاید شخصی به من بگوید که من میدانم که به چی مقدار پول امروز کمایی میکنم. در جواب این افراد باید گفت که در آیه اشارۀ به ( کمایی نمودن پول) نشده است بلکه منظور از "کمایی کردن"، بدست آوردن ثواب و گناهست. کلمۀ (تَكْسِب) که در این آیه بکار رفته است صرفاَ به معنی "کمایی نمودن پول" نیست بلکه برای "کمایی نمودن ثواب و گناه" نیز بکار میرود. ما هیچگاه نیمدانیم که با کاری های خیر خود چه مقدار ثواب بدست میآورد و یا با کارهای زشت و بد خود چی مقدار گناه کمایی کرده ایم. امید است توانسته باشم به سوال تان پاسخ دهم.
سوال : هارون شوری [ یک ژورنالیست هندی ] کتابهای زیادی را بر علیۀ اسلام نوشته است. چرا شما با او در یک مباحثه علنی حاضر نمیشوید؟
جواب: اکثراَ انتقادات که توسط "هارون شوری" مطرح میشود به دو موضوع ارتباط میگیرد. یکی موضوع حقوق زن،  که میگوید در اسلام زنها و مردها دارای حقوق مساوی نیستند و دوم اینکه میگوید اسلام یک دین خشن و بیرحم است. اما باور کنید اکثر این انتقادات موصوف یا اینکه از ترجمه نادرست منشا میگیرد و یا نقل قول نادرست است و یا هم یک جمله را از یک متن نقل میکند و بدان انگشت انتقاد میگذارد.[ که اعتباری ندارد].
تازه ترین کتاب "هارون شوری" که چند روز قبل به طبع رسید (جهان فتوا ـ فتوا درعمل ) نام دارد. در پشتی کتاب آیۀ ٢٩ سورۀ الفتح به چشم میخورد. این آیه میفرماید (مُّحَمَّدٌ رَّسُولُ اللَّهِ وَالَّذِينَ مَعَهُ أَشِدَّاء عَلَى الْكُفَّارِ رُحَمَاء بَيْنَهُمْ). ترجمه (محمد فرستاده خدا است و كساني كه با او هستند در برابر كفار سرسخت و شديد، و در ميان خود مهربانند).  "هارون شوری" در این قسمت آیه را قطع میکند و نقطۀ ختم میگذارد. در حالیکه این آیه مبارک در اینجا ختم نمیشود و ادامه دارد. اما "هارون شوری" صرفاَ قسمتی از یک آیه را نقل قول میکند و بدین وسیله میخواهد نشان بدهد که مسلمانها مردم بیرحم و ظالمی اند. حالا برای بهتر فهمیدن موضوع باید به آیۀ ٢٥ همین سوره یعنی سورۀ "الفتح" مراجعه نمایم.
(هُمُ الَّذِينَ كَفَرُوا وَصَدُّوكُمْ عَنِ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ وَالْهَدْيَ مَعْكُوفًا أَن يَبْلُغَ مَحِلَّهُ..). ترجمه (آنها كساني هستند كه كافر شدند و شما را از (زيارت) مسجدالحرام بازداشتند، و از رسيدن قربانيهاي شما به محل قربانگاه مانع گشتند..).
بر مبنای این آیات کفار مانع مسلمانها گردیده بودند تا به مسجد الحرام (کعبۀ شریفه) رفته زیارت نمایند. در اینجا من میخواهم سوال نمایم که اگر یک شخص مسیحی بخواهد به شهر "واتیکان" داخل شود و کسی در آنجا مانع ورود او بدان شهر گردد، این مسیحی چی عکس العملی نشان خواهد داد؟ آیا او شخص ممانعت کننده را در آغوش خواهد گرفت؟ آیا او شخص ممانعت کننده را دوست خواهد داشت؟ مطمیناَ نه اینطور نخواهد بود. به عین شکل اگر یک هندو را از زیارت کردن به شهر (بنارس) مانع گردید آیا این شخص شما را دوست خواهد داشت؟
بناَ اگر موضوع را بصورت کامل بخوانیم در آنصورت مشاهده میشود که مسلمانها از داخل شدن به شهر مکه و زیارت خانۀ خدا [ توسط کفار] منع گردیدند و به آنها اجازه داده نشد تا قربانی های شانرا به محل قربانی برسانند. بناَ از طرف خداوند برای شان گفته شد که در مقابل کفار ثابت قدم باشید و مومنان را دوست داشته در میان خود مهربان باشید.
به همین ترتیب هرگاه شما صفحات ٥٧١ و ٥٧٢ کتاب "هارون شوری" را بخوانید در آنجا خواهید دید که او همان آیۀ مورد نظر و آیۀ دلخواهش را نقل میکند یعنی آیۀ ٥ سورۀ "توبه". او مینویسد که در این آیه چنین آمده است "بعد از سپری شدن ماههای حرام که چهار ماه اند، کافران را دستگیر نموده ذبح کنید". در اینجا او بعد از کلمۀ "کافران" در داخل قوس مینویسد (هندو ها). او در ادامه مینویسد "اما اگر آنها حاضر شدند که نماز را برپا دارند و زکات را بپردازند در آنصورت آنها را معاف کنید". یعنی او میخواهد بگوید که مسلمانها باید هندوها را دستگیر نموده به قتل برسانند ولی اگر هندو ها مسلمان شوند در آنصورت باید آنها را رها نمایند. اما "هارون شوری" در اینجا نیز صرفاَ قسمتی از موضوع را نقل قول میکند. برای بهتر فهیمدن موضوع باید بگویم که باید به آیۀ اول سورۀ توبه مراجعه نمائیم.
قضیه از اینقرار بوده که بین مسلمانها و مشرکان معاهدۀ وجود داشت. این معاهده بصورت یکجانبه توسط مشرکین مکه نقص گردید و به همین دلیل از طرف خداوند متعال برایشان یک مهلت داده شد که " یا در ظرف چهار ماه این پیمان شکنی شانرا اعاده نمایند و یا اینکه بعد از ختم این مدت آماده جنگ باشند". به همین ارتباط  به مسلمانها نیز گفته شد که " در جریان جنگ، مشرکین که معاهده را با شما نقض کرده اند را، دستگیر کنید و به قتل برسانید".
فرض کنید که در جریان جنگ ویتنام با امریکا رئیس جمهور امریکا به عساکر آنکشور بیانیۀ داده باشد و در بخشی از این نطق خود به عساکرش گفته باشد که "عساکر ویتنامی را به قتل برسانید !". فرض کنید که من امروز صرفاَ یک جملۀ از لابلای این گفتار رئیس جمهور امریکا را به شما نقل قول میکنم که رئیس جمهور امریکا به عساکرش میگوید "هر جا که عساکر ویتنامی را دیدید آنها را به قتل برسانید". به این ترتیب هرگاه من از بین یک متن نقل قول کنم  طوری معلوم میشود که من از یک انسان جلاد و بی رحم نقل قول میکنم.  اما اگر من همه بیانیۀ رئیس جمهور امریکا را نقل کنم در آنصورت این گفتار موصوف که " عساکر ویتنامی را به قتل برسانید" کاملاَ طبیعی بنظر میرسد. به این مفهوم که رئیس جمهور یک کشور که در حال جنگ با یک کشور دیگر قرار دارد به عساکرش دستور میدهد که در میدان جنگ از شهامت کار گیرند.
"هارون شوری" در این کتاب خود در صفحۀ ٥٧٢ بطور ناگهانی از آیۀ پنجم به آیات هفتم، هشتم و نهم مراجعه میکند بدون آنکه به آیۀ ششم اشارۀ نماید. میدانید چرا او اینکار را میکند؟ او اینکار را به این دلیل میکند که  آیۀ شماره ششم این سوره، جواب انتقادات او را میدهد. در آیۀ ششم سورۀ "توبه" میخوانیم:(وَإِنْ أَحَدٌ مِّنَ الْمُشْرِكِينَ اسْتَجَارَكَ فَأَجِرْهُ حَتَّى يَسْمَعَ كَلاَمَ اللّهِ ثُمَّ أَبْلِغْهُ مَأْمَنَهُ ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لاَّ يَعْلَمُونَ).
ترجمه (و اگر يكي از مشركان از تو پناهندگي بخواهد به او پناه ده، تا كلام خدا را بشنود (و در آن بينديشد) سپس او را به محل امنش برسان چرا كه آنها گروهي ناآگاهند).یعنی خداوند متعال برای مسلمانها میگوید که اگر در هنگام نبرد یکی از مشرکان از شما پناه بخواهد، برای او پناه بدهید تا کلام خداوند را بشنود و بعداَ او را بجای امنی برسانید. متوجه شوید قرآن نمیگوید که صرفاَ برایشان پناه بدهید، بلکه میگوید که برعلاوۀ اینکه برایشان پناه میدهید او را بجای امنی نیز برسانید.
قرآن میگوید که هرگاه مشرکانیکه حتی در این هنگام نیز ایمان نیاورده اند، از شما تقاضای پناه را نمایند، نه تنها  آنها را رها کنید بلکه به جای امنی آنها را همرایی کنید. من سوال میکنم که امروز در عصر حاضر آیا جنرالی و یا قومندانی وجود دارد که عساکرش چنین فرمان بدهد؟ آیا در عصر امروز چنین یک جنرالی وجود دارد؟ اما طوریکه مشاهده نمودید قرآن برای ما این هدایت را میدهد.
بناَ طوریکه دیدیم "هارون شوری" صرفاَ بخشی از یک جمله را نقل میکند که اینکار او باعث تعغیر مفهوم آیه میگردد.
این آیات قبلاَ توسط  اشخاصی چون "تسلیمه نسرین" نیز مورد استفاده قرار گرفته بود. [ تسلیمه نسرین داکتر بنگلادیشی که به نویسنده گی رو آورده است. او بخاطر نوشتن کتابها و مقالاتی که غیر اسلامی خوانده میشد مورد خشم علما در بنگلادیش قرار گرفت. علما بر علیۀ موصوف فتوا صادر کردند و  او وادار به ترک کشورش گردید. تسلیمه نسرین اکنون در سویدن زنده گی میکند. مترجم].
زمانیکه من بنابر دعوت "اتحادیۀ ژورنالیستان شهر بمبی" حاضر شدم تا دربارۀ خانم "تسلیمه نسرین" مباحثۀ داشته باشم، من از اتحادیۀ مذکور خواستم که جریان این مباحثه را ثبت نوار ویدیو نمایم که البته این درخواست من مورد قبول اتحادیۀ مذکور واقع نگردید. میدانید موضوع این کنفرانس چی بود؟ موضوع این کنفرانس " آیا بنیاد گرایی مذهبی مانع آزادی بیان میگردد ؟" نامداشت. حالا خود قضاوت کنید، در یک کنفرانس که برای آزادی بیان دایر میگردد و روی آن حرف زده میشود، در همچو یک کنفرانس برای من اجازه ندادند تا جریان این کنفرانس را ثبت نوار ویدیو کنم. من به آنها وعده دادم که یک کاپی فلم ثبت شده این محفل را در اختیار آنها میگذرام. بالاخره  بعد از فشار زیاد "اتحادیۀ ژورنالیستان شهر بمبی" به من اجازه داد تا جریان محفل را ثبت نوار ویدیو کنم. ولی میدانید چی واقع شد؟ باوجود که در این کنفرانس همه تلاش میکردند تا اسلام و  من "ذاکر نایک" را  مورد حمله قرار بدهند، ولی به لطف و کمک خداوند این کنفرانس خیلی، خیلی موفقانه به پایان رسید. موفقیت این کنفرانس به حدی بود که هیچ نشریۀ دربارۀ آن  انتقادی نداشت
در این کنفرانس راجع به خانم "تسلیمه نسرین" مباحثه صورت گرفت. به نماینده گی از  میسحیان (پدر روحانی  پیریررا)، از جانب هندو ها (داکتر وید ویاس ) و به نماینده گی از مسلمانها من حضور داشتم. همچنان جناب ( آشوک شهانهی) که کتاب "لاجه" یا "شرم" نوشتۀ تسلیمه نسرین را  به زبان (مراتی) ترجمه نموده بود، نیز حضور داشت.  ولی اگر این محفل ثبت نوار ویدیو نمیگردید چی کسی از آن آگاهی مییافت. امروز صد ها هزار تن این فلم را مشاهده نموده از جریان آن آگاهی کامل یافته اند
انتقاد دیگری که "هارون شوری" وارد میکند به موضوع [حقوق] زن ارتباط میگرد. اما من در یک کنفرانس که داشتم به همه ایراد های او جواب گفته ام. موضوع کنفرانس ( حقوق زن در اسلام، امروزی، قدیمی و یا منسوخ؟) بود. بخش دوم این کنفرانس همۀ آن غلط فهمی های که "هارون شوری" و امثال او دربارۀ اسلام دارد را، دور میسازد.  اما در ارتباط به سوال شما که آیا من حاضرم با "هارون شوری" به مناظره بنشینم؟ من میخواهم بپرسم آیا او واقعاَ ارزش اینرا دارد که با او به مناظره نشست؟ به نظر من که او فاقد این چنین ارزشی است. اما اگر او خود خواسته باشد که با من در یک مباحثه شرکت کند، در آنصورت من نیز حاضرم و استقبال میکنم که با  او در چنین یک مناظرۀ شرکت کنم. البته به این شرط که مباحثه ما در حضور مردم باشد و جریان این مباحثه  ثبت نوار ویدیو گردد. امید است به سوال تان پاسخ داده باشم.

 ختم

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر