۱۳۹۱ اسفند ۳, پنجشنبه

آیا قرآن کلام الهیست؟

داکتر ذاکر (نائیک)
مترجم: سوما نظری
بخش اول 
تعدادی زیادی به این باور اند که بنیانگذار دین اسلام حضرت محمد (ص) میباشد، که البته این یک تصور نادرست است.

در واقع دین اسلام از آن روزی که نخستین انسان پایش را به روی این کرۀ خاکی گذاشت، وجود دارد. [زیرا پیام همۀ پیامبران توحید ویکتا پرستی بوده و همه از جانب خداوند متعال فرستاده شده اند].                                                                
خداوند متعال پیامبران زیاد و آیات زیادی را به بشر فرستاده است. همه پیامبران که قبل از حضرت محمد (ص) توسط خداوند متعال فرستاده شده بودند برای قوم خود شان مبعوث گردیده و کتاب های که با خود داشتند نیز برای یک مدت زمان خاص فرستاده شده بود. به همین دلیل است که معجزات که توسط این پیامبران بزرگوار صورت گرفته بود مانند شق کردن دریا و یا زنده کردن مرده گان [به اجازه خداوند متعال] که باعث قناعت مردم در آن زمان می گردید، نه امروز قابل اجراست و نه هم مورد تحقیق قرار گرفته می تواند.                                    حضرت محمد (ص) آخرین پیامبر خداوند متعال است که برای همۀ بشر فرستاده شده بودند.[در حالی که پیامبران دیگر صرفاَ برای یک گروپ خاص افراد فرستاده شده بودند] پیامی که آن حضرت (ص) حامل آن بودند، یعنی قرآن کریم، تا ابدیت باقی مانده و مدار اعتبار خواهد بود. در آیۀ یک صد و هفت سورۀ انبیا که سورۀ بیست و یکم قرآن کریم است چنین  آمده است (وَمَا أَرْسَلْنَاكَ إِلَّا رَحْمَةً لِّلْعَالَمِينَ ) ترجمه (و تو را جز رحمتى براى جهانيان نفرستاديم) . بلی رحمت برای همه جهانیان.                                      
حضرت محمد (ص) آخرین پیامبر خداوند متعال بوده و قران کریم نیز آخرین پیام الهیست که جاودانی و ابدی  می باشد به همین دلیل معجزۀ که به حضرت محمد (ص) توسط خداوند متعال داده شد، یعنی قران کریم نیز باید ابدی و در هرزمانی قابل تحقیق باشد. البته باوجود این که معجزات متعدد توسط حضرت محمد (ص) به اجرا درآمده است و در کتب حدیث نیز مذکور است ولی حضرت محمد (ص) هرگز بالای این معجزات تاکید نکرده اند. مسلمان ها نیز به همۀ این معجزات باور دارند ولی معجزۀ که مسلمان ها به آن می بالند، قرآن کریم است که از جانب خداوند متعال به حضرت محمد (ص) نازل گردیده است. قران شریف معجزۀ معجزات است که یک هزار و چهارصد سال قبل معجزه بودنش را  ثابت نمود. البته این معجزه بودن قرآن کریم نه تنها امروز قابل تائید است بلکه تا ابدیت قابل تصدیق و تائید خواهد بود.                                                      

شاید یگانه نکتۀ مشترک بین همه انسان ها، اعم از مسلمان وغیر مسلمان این باشد که قران کریم برای اولین بار توسط حضرت محمد (ص) که در قرن ششم در شهر مکه تولد شده بود، قرائت گردید. اما در ارتباط به ماخذ قرآن شریف سه فرضیۀ مختلف می تواند وجود داشته باشد.                                                فرضیۀ اول اینست که حضرت محمد (ص) با آگاهی کامل یا نیمه آگاهی و یا هم در بی خودی کامل قرآن را نوشته است (نعوذ بالله).  

فرضیه دوم اینست که گویا آنحضرت (ص) قرآن کریم را از کتب دینی سایر ادیان و یا هم از اشخاص دیگر بدست آورده است.

بالاخره این که قرآن کریم نوشته بشر نبوده بلکه این کتاب به شکل کامل کلمه به کلمه پیام و کلام خداوند متعال است.                                                                                         

بیایید ما این سه نظر را مورد غور و بررسی قرار بدهیم.                                                                                   

نظریه اول : این که (الیعاذ بالله) حضرت محمد (ص) خود در حالت آگاهی کامل یا نیمه آگاهی و یا هم در حالت بیخودی کامل قرآن کریم را نوشته است.                                                                               
این یک امر نهایت غیر عادی خواهد بود که ما بخواهیم گواهی و شهادت شخصی را مورد بررسی قرار دهیم که خود مدعی خلقت یا ایجاد یک شهکار و یا یک اثر بزرگ ادبی یا ساینسی نیست. اما مستشرقین دقیقاَ همین کار را زمانی انجام دادند که اصالت قرآن را مورد شک و تردید قرار داده و گفتند که محمد (ص) مولف و نویسنده قرآن شریف می باشد.                                            
حضرت محمد (ص) شخصاَ هیچگاهی این ادعا را نکردند که جناب شان نویسندۀ قرآن پاک می باشند بلکه برعکس همیشه اظهار می داشتند که این کتاب، کلام خداوند متعال است. با درنظرداشت این مطلب تصور این موضوع که محمد (ص) نویسندۀ قرآن باشد عقلانی به نظر نرسیده و به این معنی خواهد بود که 
(الیعاذ بالله) جناب پیغمبر دروغ گفته اند. تاریخ گواه است که حضرت محمد (ص) در مدت چهل سال قبل از این که به پیغمبری انتخاب گردند هرگز دروغ نگفته انسان صادقی بوده اند. مردم جناب ایشان را به عنوان یک شخص نجیب، صادق و راستکار می شناختند و به همین دلیل مردم لقب الامین (یعنی شخص امین و صادق) را به او داده بودند. زمانی که حضرت محمد (ص) به مقام پیامبری نایل گردیدند، عدۀ جناب ایشان را درغگو خواندند ولی حتی همین افراد نیز اشیا و اجناس قیمتی شان را نزد آن حضرت (ص) به منظور نگهداری طوری امانت می گذاشتند. بناَ چرا چنین یک شخص صادق و راستگو، دروغ بگوید که قرآن کتاب الهی بوده و دعوی نبوت نماید؟. بعضی افراد می گویند که حضرت محمد (ص) شخصاَ قرآن را به منظور بدست آوردن مادیات نوشته اند.  

من این مطلب را می پذیرم که هستند افرادی زیادی که برای بدست آوردن مادیات دعوی نبوت، ولایت و روحانیت نموده صاحب پول و زنده گی مرفع  گردیده اند. مثال های زیادی از این چنین افراد در جهان خصوصاَ در هندوستان وجود داشته است.  
اما زنده گی مالی حضرت محمد (ص) قبل از بعثت در مقایسه به زندگی مالی شان بعد از بعثت، خیلی بهتر بود. حضرت پیامبر در سن بیست و پنج سالگی با حضرت خدیجه (رض) که یک خانم ثروتمند و تاجر بود ازدواج نمودند.                                 

قرار حدیث شماره ٤٩٢ در ریاض الصالحین بی بی عایشه صدیقه (رض) همسر گرامی حضرت محمد (ص) گفته است که بعضاَ این طور نیز اتفاق می افتاد که یک یا دو ماه می گذشت بدون آن که در منزل پیامبر گرامی آتش برای پخت و پز افروخته شود، زیرا در منزل شان چیزی برای پخت و پز وجود نداشت. در همچو حالات آنها با نوشیدن شیر و خوردن خرما و بعضی اوقات با خوردن لبنیات که توسط اهالی مدینه برای شان تهیه می شد، تغذیه می نمودند.   
بنابر احادیث چهار صد و شصت و پنج و چهار صد و شصت و شش در ریاض الصالحین به روایت حضرت بلال (رض) زمانی که پیامبر گرامی تحفۀ را بدست می آورند آن را به فقرا و نیازمندان داده هرگز برای خود شان نگهداری نمی کردند. بناَ چرا باید تصور شود که پیامبر گرامی ما برای دریافت مادیات دروغ گفته باشند. 

آیۀ ٧٩ سورۀ البقره نیز این موضوع را نفی می کند. در آیۀ مذکور می خوانیم " فَوَيْلٌ لِّلَّذِينَ يَكْتُبُونَ الْكِتَابَ بِأَيْدِيهِمْ ثُمَّ يَقُولُونَ هَذَا مِنْ عِندِ اللّهِ لِيَشْتَرُواْ بِهِ ثَمَنًا قَلِيلًا فَوَيْلٌ لَّهُم مِّمَّا كَتَبَتْ أَيْدِيهِمْ وَوَيْلٌ لَّهُمْ مِّمَّا يَكْسِبُونَ". ترجمه (پس واى بر كسانى كه كتاب [تحريف‏شده‏اى] با دست هاى خود مى‏نويسند سپس مى‏گويند اين از جانب خداست تا بدان بهاى ناچيزى به دست آرند پس واى بر ايشان از آنچه دست هاي شان نوشته و واى بر ايشان از آنچه [از اين راه] به دست می ‏آورند). این آیه از افرادی حرف می زند که بدست خود چیزهای را نوشته و آن را به خداوند عزوجل نسبت می دادند و یا کلام خداوند را تحریف می کردند. (الیعاذ بالله) اگر جناب ایشان قرآن را خود نوشته کرده آن را به خدا نسبت می دادند در این حالت در کتاب نوشته شده خود، هرگز خود را نفرین نمی کردند. از طرف دیگر در زنده گی شان مواقع زیادی وجود داشت که این کار شان افشا شود.               

بعضی ها الزام وارد می کنند که حضرت محمد (ص) به خاطر بدست آوردن مقام و قدرت دعوی نبوت نموده و قرآن را به خداوند متعال نسبت داده است. حالا بیایید ببینیم انسانی که قدرت، شهرت، ثروت، مقام و رهبری را می طلبد دارای چی خصوصیات است. چنین انسانی لباس های تجملی به تن نموده، غذا های کافی و مکمل خورده در عمارات و قصرهای مجلل و پُر زرق و برق زندگی کرده، از خود دارای محافظین است و..... اما تاجای که به پیامبر گرامی (ص) ارتباط می گیرد جناب شان شخصاَ کفش ها و لباس های خود را ترمیم نموده و می دوختند، بز را می دوشیدند و در کارهای منزل حصه می گرفتند. جناب شان سمبول ساده گی و فروتنی بودند. ایشان به زمین نشسته عادت داشتند خود جهت خریداری ضروریات شان به بازار بروند ، آنهم بدون کدام محافظ و بادیگارد. حتی زمانی که افرادی نادار از ایشان دعوت می نمودند ایشان دعوت شان را پذیرفته با پیشانی باز هرغذای را که برای شان می آوردند، می پذیرفتند. حتی در این باره در قرآن کریم در سورۀ توبه آیه شصت و یک نیز ذکر به عمل آمده است.                        

زمانی نماینده مشرکین عرب به نام (اودبا) نزد پیامبر (ص) آمده گفت که اگر این موضوع [نبوت] را کنار بگذاری همه ثروت که در عربستان موجود است را برایت خواهیم داد. ما تو را تاج خواهیم پوشاند و تو را به عنوان رهبر و سردار خود تعیین خواهیم کرد. در بدل این همه، ما از تو صرفاَ می خواهیم از پیامبری و رسالت و پخش این پیغام که "به جز الله دیگری معبودی نیست" منصرف شوی. اما پیامبر (ص) این پیشنهاد او را رد کردند.                                                            
بعد از نزول سوره فُصلت، تلاش های زیادی از طرف مشرکین صورت گرفت تا اگر بتوانند حضرت محمد(ص) را از رسالت شان منصرف سازند. باری از طریق ابوطالب کاکا پیامبر(ص) پیشنهاد شد که اگر تو از رسالت و نبوت دست برداری تو را به پولدارترین مرد عربستان مبدل خواهیم ساخت. حضرت محمد (ص) در جواب به این پیشنهاد به کاکا شان گفتند: ای عم من! اگر آنها به دست راستم آفتاب و بدست چپم مهتاب را هم بگذارند باز هم من تا دم مرگ از رسالت دستبردار نخواهم شد.                     
یک شخص که به دنبال مادیات است چرا چنین یک زندگی دشوار و مشقت باری را بگذارند آن هم در صورت که برایش چنین پیشنهادات نیز صورت بگیرد؟                               

جناب پیامبر چنان یک انسان متواضع و نجیب بودند که در هنگام که به پیروزی نیز نایل می شدند همیشه می گفتند که این پیروزی از جانب خداوند متعال است نه از جانب من.                        
بعضی از مستشرقین تئوری دیگری را خلق کردند که گویا حضرت پیامبر (ص) به مرض  میتومانیا١ سردچار بودند. میتومانیا یک نوع اختلال روانی میباشد که شخص مصاب به آن دروغ گویی نموده و به دروغ های که می گوید باور کامل دارد. یعنی جناب پیامبر ما دروغ گفته  و به این حرف های شان باور کامل هم داشته اند. 
زمانی که روانشناس ها می خواهند افراد که مصاب به مرض میتومانیا هستند را تداوی نمایند، برای این اشخاص واقعیت ها را می گویند و به این ترتیب می خواهند شخص مریض را با واقعیت ها روبرو بسازند. زیرا افراد مصاب به این مرض توان روبرو شدن با حقایق و واقعیت ها را ندارند. به طور مثال اگر شخصی ادعا نمایند که او پادشاۀ انگلستان است، روانشناس به او نمی گوید که او دیوانه است و یا دروغ می گوید بلکه از شخص مریض می خواهد تا به یک سلسله سوالات پاسخ بدهد. مثلاَ از شخص  می پرسد انگلستان در کجا موقعیت دارد؟ و یا اگر شما پادشاه هستید وزیران شما کجا اند؟ ملکه انگلستان کجاست؟ محافظان شما کجا هستند؟ به این ترتیب رواشناس با طرح سوالاتی از این قماش ادامه می دهد و شخص مصاب به مرض Mythomania (میتومانیا) را با واقعیت ها روبرو می سازد بالاخره لحظۀ فرامی رسد که شخص مریض می گوید که او پادشاۀ انگلستان نیست.                                               
قرآن کریم نیز به عین شکل عمل می نماید. یعنی قرآن انسان ها را با واقعیت ها و حقایق روبرو می سازد. در واقعیت حضرت پیامبر (ص) به مرض (میتومانیا) مصاب نبودند بلکه کسانی که چنین ادعا را می کنند مصاب به این مرض هستند و به این ادعا شان باور هم دارند. اما قرآن کریم این افراد را با واقعیت ها و حقایق روبرو می سازد.                   
یک تعداد افراد تیوری دیگری را مطرح کردند که (الیعاذ بالله) گویا حضرت پیامبر (ص) قرآن را در حالت نیمه آگاهی نوشته است و یا این که  جناب ایشان به خلل دماغ مواجه بوده اند. بیآیید که این ادعاها را نیز مورد بررسی قرار دهیم. افرادی که این چنین ادعاها را طرح می کنند فرآموش کرده اند که قرآن کریم به یکبارگی نازل نگردیده است بلکه در مدت بیست و سه سال به شکل جمله، جمله نازل گردیده است. از طرف دیگر نظم و ترتیبی که قرآن  کریم از آن برخوردار است نیز این تیوری را که قرآن از ذهن یک شخص دیوانه تراوش نموده است را، رد می کند. از طرف دیگر یک شخص که مصاب به خلل دماغ است نمی تواند در طول مدت بیست و سه سال مدعی نبوت باشد.      
همچنان در قرآن کریم واقعیت های وجود دارد که ادعا این افراد را رد می کند. به عنوان مثال قرآن از چندین واقعۀ تاریخی یادآوری می کند که در زمان حیات پیامبر (ص) هیچکسی از آن اطلاع نداشت. قرآن حاوی پیشگویی های است که امروز همه اتفاق افتاده است. قرآن حاوی آن حقایق ساینسی است که در زمان حیات پیامبر گرامی کسی از آن اطلاع نداشت و امروز ساینس روی این گفته های قرآن مهر تائید گذاشته است. برای یک شخص دیوانه طرح و گفتن چنین واقعیت های ساینسی و تاریخی ناممکن است. قران کریم در سورۀ الاعراف آیۀ ١٨٤ چنین شهادت میدهد (أَوَلَمْ يَتَفَكَّرُواْ مَا بِصَاحِبِهِم مِّن جِنَّةٍ إِنْ هُوَ إِلاَّ نَذِيرٌ مُّبِينٌ) ترجمه: (آيا نينديشيده‏ اند كه همنشين آنان [حضرت محمد] هيچ جنونى ندارد او جز هشداردهنده‏اى آشكار نيست). همچنان در سورۀ القلم آیۀ دوم می فرماید (مَا أَنتَ بِنِعْمَةِ رَبِّكَ بِمَجْنُونٍ ). ترجمه ( تو [ محمد ] به لطف پرودرگارت دیوانه نیستی). در سورۀ التکویر آیۀ ٢٢ آمده است(وَمَا صَاحِبُكُم بِمَجْنُونٍ)ترجمه (و رفيق شما مجنون نيست). بناَ چرا شخصی دروغ بگوید.           
نظر دیگری که طرح می شود اینست که گویا حضرت پیامبر(ص) قرآن کریم را از روی کتب دینی سایر ادیان اقتباس نموده و یا هم این که افرادی دیگری قرآن کریم را نوشته اند. 

این تیوری یا الزام را با یک حقیقت تاریخی میتوان نادرست ثابت کرد و آن این که حضرت پیامبر خواندن و نوشتن را یاد نداشته یعنی بیسواد بودند. قرآن کریم در سورۀ عنکبوت آیۀ ٤٨ می فرماید (وَمَا كُنتَ تَتْلُو مِن قَبْلِهِ مِن كِتَابٍ وَلَا تَخُطُّهُ بِيَمِينِكَ إِذًا لَّارْتَابَ الْمُبْطِلُونَ) ترجمه (و تو هيچ كتابى را پيش از اين نمى‏خواندى و با دست [راست] خود [كتابى] نمى‏نوشتى و گر نه باطل ‏انديشان قطعا به شك مى‏افتادند). 

الله سبحان و تعالی می دانست که مردم ماخذ قرآن شریف را مورد سوال قرار میدهند و به همین دلیل خداوند متعال با علم غیبی که دارد آخرین پیامبرش را یک شخص بیسواد که خواندن و نوشتن را بلد نبود انتخاب کرد. اگر جناب پیامبر سواد میداشتند در آن صورت یاوه سرایان انتقادات شان را مطرح میکردند که (نعوذ بالله) حضرت محمد (ص) قرآن را از منابع دیگر کاپی نموده به شکل جدیدی تدوین نموده اند که البته در صورت باسواد بودن پیامبر گرامی این یاوه سرایی ها وزنۀ نیز می یافت.                              
خداوند متعال در قرآن کریم در سورۀ سجده آیات اول الی سوم چنین می فرماید (الم ﴿١﴾ تَنزِيلُ الْكِتَابِ لَا رَيْبَ فِيهِ مِن رَّبِّ الْعَالَمِينَ ﴿٢﴾ أَمْ يَقُولُونَ افْتَرَاهُ بَلْ هُوَ الْحَقُّ مِن رَّبِّكَ لِتُنذِرَ قَوْمًا مَّا أَتَاهُم مِّن نَّذِيرٍ مِّن قَبْلِكَ لَعَلَّهُمْ يَهْتَدُونَ ﴿٣﴾).
ترجمه (الف لام ميم (١) نازل شدن اين كتاب كه هيچ [جاى] شك در آن نيست از طرف پروردگار جهان است (٢) آيا مى‏گويند آن را بربافته است [نه چنين است] بلكه آن حق و از جانب پروردگار توست تا مردم را كه پيش از تو بيم‏ دهنده‏اى براى آنان نيامده است هشدار دهى اميد كه راه يابند (٣) ).
کتاب های مذهبی دیگر ادیان برخلاف قرآن شریف شکل کتاب های قصه را دارند که توسط انسان ها بیان می شوند. کتاب های قصه به چه شکل آغاز میشوند؟ کتاب های قصه به این شکل آغاز میشوند که بود نبود یک گرگ، یک گوسفند و یا یک روباه بود و ...... بعضی از کتاب های دینی دیگر ادیان نیز به همین شکل آغاز می شود که ( در آغاز خداوند بود و او به ساختن آسمان ها و زمین پرداخت...). کتاب های دینی سایر ادیان شکل افسانه های را دارد که توسط انسان ها بیان میشوند. این کتاب ها از یک شخص مشخص حرف میزند، از فامیل او و اولاد های او می گوید. این کتاب ها دارای یک فصلبندی خاص اند مثلاَ فصل اول، فصل دوم و غیره . قرآن شریف نیز از افراد و خانواده های شان به ما می گوید اما نه به شکل کتاب های قصه که توسط انسان ها نوشته شده است. قرآن شریف دارای یک سبک خاصی است زیرا خود قرآن یک کتاب خاص و منحصر به فرد است.
قرآن کریم می گوید که الهامات الهی موازی است با استدلال. در حالی که بعضی ها می گویند که کتاب های دینی بالاتر و فراتر از استدلال است. اگر این طور باشد در آن صورت چطور میتوانیم بدانیم که کدام یک از این کتاب ها واقعی [الهی] و کدام غیر واقعیست [الهی نیست]؟. قرآن کریم استدلال و مباحثه را تشویق و توصیه می کند. بسیاری از مسلمان ها تصور میکنند که نباید به  مباحثه و استدلال در مسائل دینی پرداخت. به همین دلیل آنها از مباحثه و استدلال اجتناب میورزند. البته متاسفانه که آنها در اشتباه اند.
قرآن کریم در سورۀ نحل آیۀ ١٢٥می فرماید (ادْعُ إِلِى سَبِيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَجَادِلْهُم بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ إِنَّ رَبَّكَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَن ضَلَّ عَن سَبِيلِهِ وَهُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِينَ ). ترجمه (با حكمت و اندرز نيكو به راه پروردگارت دعوت كن و با آنان به [شيوه‏اى] كه نيكوتر است مجادله نماى در حقيقت پروردگار تو به [حال] كسى كه از راه او منحرف شده داناتر و او به [حال] راه‏يافتگان [نيز] داناتر است).
جای تعجب نیست که کلمۀ عربی (قالو) که (می گویند) معنی میدهد ٣٣٢ بار در قرآن شریف ذکر شده است در حالی که کلمه (قُل) یعنی (بگو) نیز ٣٣٢ بار ذکر شده است. این مطلب نیز نشاندهندۀ این واقعیت است که قرآن کریم مباحثه را تشویق می کند.
تیوری و جود دارد به نام (رد بدیل ها). قرآن می گوید که این کتاب حاوی وحی الهی می باشد.اگر یک شخص می گوید که این کتاب  وحی الهی نیست در آن صورت سوال اینست که پس این کتاب حاوی چیست؟ شاید بعضی ها بگویند که این کتاب نوشته حضرت محمد (ص) است که البته طوری که مشاهده نمودیم این نظر رد گردید. ممکن بعضی ها بگویند که (العیاذ بالله) 
حضرت پیامبر(ص) به خاطر کسب مادیات دروغ گفته این کتاب را منسوب به خداوند دانسته است. البته این نظر نیز نادرست ثابت گردید. هر نظر و ادعا که صورت گیرد را می توان مورد بررسی قرار داد.

قرآن کریم در سورۀ الجاثیه آیات اول و دوم می فرماید (حم ﴿١﴾ تَنزِيلُ الْكِتَابِ مِنَ اللَّهِ الْعَزِيزِ الْحَكِيمِ ﴿٢﴾) ترجمه (حاء ميم (١) فرو فرستادن اين كتاب از جانب خداى ارجمند سنجيده ‏كار است (٢)). 
به همین ترتیب در قرآن شریف در سوره های انعام آیۀ نزدهم و نود و دوم، سورۀ یوسف آیات اول و دوم ، سورۀ طا آیۀ یک صد و سیزده، سورۀ نحل آیه بیست و هفتم ، سورۀ سجده آیات اول الی سوم در سورۀ یاسین آیات اول الی سوم، سوره الزمر آیه اول، سوره جاثیه آیه دوم، سوره  رحمن ایات اول و دوم، سوره واقعه آیات 77 و 80 و در جا های متعدد این مطلب ذکر گردیده است که قرآن کریم کلام خداوند متعال است.
دانشمندان در جهان ساینس در بارۀ تیوری های جدید دیدگاۀ دیگری دارند. اگر شما بخواهید یک تیوری جدید را به دانشمندان ساینس معرفی کنید آنها برای تان می گویند که ما تازمانی به تیوری شما گوش نخواهیم داد که شما آزمایشی را انجام دهید که تیوری شما را نادرست ثابت نماید. این نوع آزمایش را "آزمایش تحریفی" می نامند. به همین دلیل البرت انشتین که در آغاز سدۀ بیستم تیوری جدیدی را دربارۀ کاینات ارایه می نمود همراه با این تیوری جدید خویش سه "آزمایش تحریفی" را نیز معرفی نمود که برمبنای آن "سه آزمایش" تیوری جدید انشتین دربارۀ کاینات نادرست ثابت می گردید. دانشمندان تیوری البرت انشتین را برای مدت شش سال آزمایش نمودند و بعداَ اظهار داشتند که تیوری موصوف درست میباشد.
قرآن دارای چندین آزمایشی از این نوع است. هرگاه شما با شخصی دربارۀ دین وارد بحث می شوید از او بپرسید که آیا او می تواند دین خود را نادرست ثابت نماید؟ باور نمایید من هیچگاهی با چنین شخص برنخورده ام که بگوید من آزمایش را بلد استم که میتوانم دین ام را نادرست ثابت کنم. اما قرآن دارای چندین آزمایش است. بعضی از این آزمایش ها مربوط گذشته ها می شود و تعدادی از این نوع آزمایش ها در هر زمانی قابل تطبیق است. میخواهم چند مثال برای تان بدهم. حضرت محمد (ص) یک کاکا داشتند به نام ابولهب که یکی از مخالفین سرسخت جناب پیامبر بود. هر زمانی که پیامبر گرامی با شخصی صحبت می نمودند بعد از صحبت آنها، ابولهب خود را به آن شخص رسانده می پرسید که جناب پیامبر به او چی گفته است. بعداَ زمانی که ابولهب شنیده بود حضرت محمد (ص) به آن شخص چی گفته است او دقیقاَ مخالف گفته های پیامبر را به شخص مذکور می گفت.

دربارۀ ابولهب در قرآن کریم یک سورۀ مکمل وجود دارد به نام لهب. ( تَبَّتْ يَدَا أَبِي لَهَبٍ وَتَبَّ ﴿١﴾ مَا أَغْنَى عَنْهُ مَالُهُ وَمَا كَسَبَ ﴿٢﴾ سَيَصْلَى نَارًا ذَاتَ لَهَبٍ ﴿٣﴾ وَامْرَأَتُهُ حَمَّالَةَ الْحَطَبِ ﴿٤﴾ فِي جِيدِهَا حَبْلٌ مِّن مَّسَدٍ ﴿٥﴾ ). ترجمه (بريده باد دو دست ابولهب و مرگ بر او باد (١) دارايى او و آنچه اندوخت ‏سودش نكرد (٢) بزودى در آتشى پرزبانه درآيد (٣) و زنش آن هيمه‏كش [آتش فروز] (٤) بر گردنش طنابى از ليف خرماست (٥) ).
خداوند متعال در این سوره می فرماید که ابولهب با خانمش در آتش جهنم هلاک خواهند گردید. این سوره به شکل غیرمستقیم این مطلب را نیز بیان نمود که ابولهب و خانمش هرگز اسلام را نخواهند پذیرفت و هرگز مسلمان نخواهند شد. لازم به یادآوریست که این سوره ده سال قبل از این که ابولهب از جهان برود نازل گردیده بود. یعنی ابولهب بعد از نزول این سوره مدت ده سال دیگر نیز حیات داشت. در جریان این فاصلۀ زمانی یک تعداد زیاد از دوستان نامبرده که آنها نیز از زمرۀ مخالفین پیامبر گرامی و مخالفین دین اسلام بودند، ایمان آورده مسلمان گردیدند. اما ابولهب ایمان نیاورد و مسلمان نگردید. از انجا که او همیشه برخلاف گفته های پیامبر گرامی به دروغ پرگرانی می پرداخت، میتوانست یک دروغ دیگر نیز گفته اظهار مسلمانی نماید. یعنی او ضرورت نداشت که واقعاَ ایمان بیاورد و یا مانند مسلمان های واقعی عمل نموده ارکان دین را بجا آورد. بلکه می توانست صرفاَ بگوید که ایمان آورده و مسلمان شده است و بدین ترتیب او می توانست قران کریم را نادرست ثابت نماید. باوجود این که پیامبر گرامی به او میگفتند که بیا و بگو که من ایمان آورده ام و مسلمان شده ام  و با این کارت من را نادرست ثابت کن، اما او این کار را نکرد.
این موضوع کاملاَ روشن است که هیچ انسانی قادر نیست چنین پیشبینی نماید و آن را در کتاب نوشته نماید بلکه این صرفاَ می تواند وحی الهی باشد.
مثال دیگر در سورۀ البقره آیات نود چهارم و نود پنجم چنین آمده است (قُلْ إِن كَانَتْ لَكُمُ الدَّارُ الآَخِرَةُ عِندَ اللّهِ خَالِصَةً مِّن دُونِ النَّاسِ فَتَمَنَّوُاْ الْمَوْتَ إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ ﴿٩٤﴾ وَلَن يَتَمَنَّوْهُ أَبَدًا بِمَا قَدَّمَتْ أَيْدِيهِمْ وَاللّهُ عَلِيمٌ بِالظَّالِمينَ ﴿٩٥﴾ ). ترجمه (بگو اگر (آن چنان كه مدعي هستيد) سراي ديگر در نزد خدا مخصوص شما است نه ساير مردم پس آرزوي مرگ كنيد اگر راست مي‏گوئيد. (٩٤) ولي آنها هرگز به خاطر اعمال بدي كه پيش از خود فرستاده‏ اند آرزوي مردن نخواهند كرد و خداوند از ستمگران آگاه است. (٩٥) ).
این آیه در زمانی نازل شد که تعدادی از یهودها با مسلمان ها مباحثه نمودند . یهودها گفتند که سرای آخرت در نزد خداوند بهشت است و بهشت صرفاَ برای یهودها اختصاص داده شده است و دیگران را در آنجا راهی نیست. در این  آیه خداوند متعال فرمود اگر یهود ها می گویند که بهشت صرفاَ برای آنهاست در آن صورت چرا یهود ها طلب مرگ نمی کنند؟. در این موقع کاری که آنها می توانستند انجام بدهند این بود که صرفاَ یکی از آنها [یهودها] حاضر شود و صرفاَ بگوید که او مایل است مرگ را طلب کند و می خواهد بمیرد. البته او ضرورت نداشت که واقعاَ مرگ را طلب کند بلکه می توانست صرفاَ به زبان این جمله را جاری نماید که می خواهد بمیرد و به این ترتیب قرآن را نادرست ثابت نماید. اما هیچ کدام از یهودیان حاضر نشدند که [حتی به شکلی زبانی هم اگر شده] مرگ را طلب کنند. 
شاید شما بگویید که این مواردی را که گفتی همه مربوط به گذشته می شود ولی اگر قرار باشد ما امروز بخواهیم حقانیت قرآن کریم را بیآزمایم، چطور می توانیم این کار را انجام بدهیم؟ . قرآن کریم دارای "آزمایش های تحریفی" است که در هر زمان قابل اجرا می باشد. قرآن کریم می فرماید که یک تعداد افراد حقانیت قرآن را مورد سوال قرار میدهند. در سورۀ الاسرا، آیه ٨٨ خداوند متعال می فرماید (قُل لَّئِنِ اجْتَمَعَتِ الإِنسُ وَالْجِنُّ عَلَى أَن يَأْتُواْ بِمِثْلِ هَذَا الْقُرْآنِ لاَ يَأْتُونَ بِمِثْلِهِ وَلَوْ كَانَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ ظَهِيرًا ). ترجمه (بگو اگر انس و جن گرد آيند تا نظير اين قرآن را بياورند مانند آن را نخواهند آورد هر چند برخى از آنها پشتيبان برخى [ديگر] باشند ).
این یک چلینج است که اگر همه انسان ها با جن ها دور هم جمع شوند باز هم قادر نخواهند بود تا مانند قرآن را خلق نمایند. زبان عربی قرآن واضح، روشن و معجزه آساست. باوجود که نظم موجود در قرآن از سایر کتب شعر و ادب تفاوت دارد، متحوای قرآن کریم هیچگاهی از واقعیت ها انحراف نمی ورزد. وحی در قران کریم دارای چنان بلاغت عالیست که اگر یک آیه می تواند باعث متقاعد شدن یک شخص عادی گردد همان آیه یک شخص دانشمند را نیز قانع و متقاعد می سازد. در واقع این کتاب یک معجزه است.
خداوند متعال در سورۀ طور آیۀ سی و چهار و بعداَ در سورۀ هود آیۀ سیزده [ منکران قرآن را] به چلینج فراخوانده می فرماید (أَمْ يَقُولُونَ افْتَرَاهُ قُلْ فَأْتُواْ بِعَشْرِ سُوَرٍ مِّثْلِهِ مُفْتَرَيَاتٍ وَادْعُواْ مَنِ اسْتَطَعْتُم مِّن دُونِ اللّهِ إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ ) ترجمه (يا مى‏گويند اين [قرآن] را به دروغ ساخته است بگو اگر راست مى‏گویيد ده سوره مانند آن ساخته ‏بياوريد و غير از خدا هر كه را مى‏توانيد فرا خوانيد). در واقعیت هیچکسی نمی تواند ده سوره مانند قرآن کریم را بنویسد.
الله سبحان و تعالی بعداَ این آزمایش یا چلینج را ساده ساخته در سورۀ یونس آیۀ سی و هشت می فرماید (أَمْ يَقُولُونَ افْتَرَاهُ قُلْ فَأْتُواْ بِسُورَةٍ مِّثْلِهِ وَادْعُواْ مَنِ اسْتَطَعْتُم مِّن دُونِ اللّهِ إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ) ترجمه (يا مى‏گويند آن را به دروغ ساخته است بگو اگر راست میگوييد سوره‏اى مانند آن بياوريد و هر كه را جز خدا مى‏توانيد فرا خوانيد). در ادامه خداوند متعال در سورۀ بقره آیات بیست سوم و بیست و چهارم ساده ترین آزمایش تحریفی را به منکران قرآن عرضه داشته می فرماید (وَإِن كُنتُمْ فِي رَيْبٍ مِّمَّا نَزَّلْنَا عَلَى عَبْدِنَا فَأْتُواْ بِسُورَةٍ مِّن مِّثْلِهِ وَادْعُواْ شُهَدَاءكُم مِّن دُونِ اللّهِ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ ﴿٢٣ فَإِن لَّمْ تَفْعَلُواْ وَلَن تَفْعَلُواْ فَاتَّقُواْ النَّارَ الَّتِي وَقُودُهَا النَّاسُ وَالْحِجَارَةُ أُعِدَّتْ لِلْكَافِرِينَ ). ترجمه (و اگر در آنچه بر بنده خود نازل كرده‏ايم شك داريد پس اگر راست مى‏گوييد سوره‏اى مانند آن بياوريد و گواهان خود را غير خدا فرا خوانيد (٢٣) پس اگر نكرديد و هرگز نمى‏توانيد كرد از آن آتشى كه سوختش مردم و سنگ ها هستند و براى كافران آماده شده بپرهيزيد).
نخست خداوند متعال منکران قرآن را مخاطب ساخته می فرماید که مانند قرآن را بیاورند، بعداَ می فرماید که ده سوره مانند قران را بیاورید و بالاخره می گوید یک سوره مانند قرآن را بسازید. اما در اینجا می فرماید که یک سوره که شباهت به  قرآن داشته باشد یا  (مِّن مِّثْلِهِ) را بسازید ، اما عرب ها که منکر قرآن بودند با بدبختی کامل در این آزمون ناکام ماندند.
در زمان نزول قرآن کریم، زبان عربی در بالاترین [سطح رشدش] قرار داشت و تعدادی زیادی از مشرکین و کفار تلاش نمودند تا اگر بتواند مانند قرآن چیزی بنویسند اما در این کارشان با ناکامی شدید روبرو شدند. البته بعضی از نوشته های که توسط این افراد صورت گرفت هنوز هم در کتاب های تاریخ موجود است که باعث مسخره شدن  خود آنها می گردد. لازم به یادآوریست که ازاین چلینج قرآن یک هزار و چهارصد سال میگذرد و هنوز هم همچنان پا برجاست.
امروز بالاتر از چهارده میلیون عرب مسیحی که از هنگام تولد [از چندین نسل] مسیحی میباشند، وجود دارند که عربی زبان مادری شان است. این چلینج قرآن کریم متوجه این عرب ها مسیحی نیز میگردد. آنها اگر بخواهند قرآن را نادرست ثابت گردانند یگانه کاری را که باید انجام بدهند اینست که یک سوره را که به قرآن شباهت داشته باشد، آماده بسازند. اگر شما قرآن را دقیق بررسی نماید متوجه می شوید که بعضی از سوره های قرآن شریف فقط دارای چند کلمۀ معدود است. اما تا اکنون کسی موفق نگردیده که این کار را انجام بدهد و در آینده نیز کسی موفق به این کار نخواهد شد، انشالله.
شاید شما بگویید که عربی زبان مادری من نیست و به همین دلیل من نمی توانم در این آزمون اشتراک کنم و مانند قرآن چیزی بنویسم. اما در واقعیت برای آنها که عربی زبان نیستند، نیز آزمایشی وجود دارد. خداوند بزرگ در سورۀ نسا آیۀ هشتاد و دو می فرماید (أَفَلاَ يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ وَلَوْ كَانَ مِنْ عِندِ غَيْرِ اللّهِ لَوَجَدُواْ فِيهِ اخْتِلاَفًا كَثِيرًا). ترجمه (آيا در [معانى] قرآن نمى‏انديشند اگر از جانب غير خدا بود قطعا در آن اختلاف بسيارى مى‏يافتند). قرآن کریم می گوید اگر می خواهید قرآن را نادرست ثابت نمایید در آن صورت صرفاَ به یک تناقص یا خلاف گویی در قران اشاره نمایید. صرفاَ یک اختلاف، یک عیب و نقص در قرآن، کفایت می کند که قرآن را کلامی غیرالهی ثابت کند.  من می دانم که صد ها تن به نکاتی در قرآن کریم به نام اختلاف و تناقص اشاره نموده اند ولی باور کنید که همۀ این نکات یا به شکل نادرست  نقل قول شده است، یا ترجمه نادرست صورت گرفته است و یا هم یک جمله را از میان متن انتخاب کرده اند که باعث غلط فهمی آنها گشته است، و خواسته اند به این وسیله مردم را فریب دهند.
تا اکنون هیچکسی نتوانسته است که اختلاف جزیی و یا یک اشتباۀ جزیی را در قرآن یافت کند. فرض کنید که یک مولوی در تاریخ اسلام خیلی مهارت دارد اما این شخص در علوم ساینسی زیاد وارد نیست. اگرچه من شخصاَ تعدادی زیاد مولاناها را میشناسم که هم در علوم اسلامی و هم در علوم ساینسی فهم دارند ولی شما فرض کنید که همچنین یک مولانای وجود دارد که در تاریخ اسلام وارد است ولی در ساینس مهارت ندارد. حالا فرض نمایید که شما نزد این مولانا رفته به او میگوئید که در این قسمت قرآن یک اشتباۀ ساینسی وجود دارد. این که این شخص نمی تواند این اتهام را رد نماید، نمی تواند دلیل شود به موجودیت اشتباه ساینسی در قرآن و یا این که گفته شود قرآن کتاب الهی نیست.
خداوند متعال در قرآن کریم در سورۀ فرقان آیۀ پنجاه و نهم می فرماید (......فَاسْأَلْ بِهِ خَبِيرًا).
 ترجمه (........ از خبره‏اى بپرس [كه مى‏داند]).
قران می گوید اگر میخواهید چیزی را بپرسید از شخصی بپرسید که در آن ساحه علم دارد. بناَ اگر می خواهید در بارۀ مسائل ساینسی از قرآن بپرسید، باید از یک ساینسدان بپرسید و او روی مسائل که توسط قران بیان شده مهرتائید ساینس امروز را خواهد گذاشت. به عین شکل فرض نمایید که شخصی به موضوعی در قرآن اشاره نموده به من می گوید که در این قسمت قرآن از نگاۀ گرامر زبان عربی اشتباۀ وجود دارد. از آنجا که من متخصص زبان عربی نیستم تلاش خواهم کرد که تا اگر بتوانم به این سوال جواب بگویم، ولی اگر من نتوانم به این سوال جواب بگویم این موضوع دلیل شده نمی تواند که بگوئیم در قران کریم اشتباۀ گرامری موجود است.
تا اکنون هیچ شخصی نتوانسته است موفق شود اشتباه ای را در قرآن کریم یافت نماید و انشاالله در آینده نیز کسی قادر به چنین کاری نخواهد شد. با در نظرداشت توضیحات عقلانی که در بالا آمد هیچکسی که به خدا ایمان داشته باشد نمی تواند بگوید که قرآن، کتاب الهی نیست. اما افراد که به خدا باور ندارند، اگر آنها این حرف ها را می گویند، این حرفیست جدا.
یگانه فرضیه باقی مانده اینست که گفته شود قرآن مبدا الهی دارد، یعنی کتاب الهیست.
در این محفل امروز کسانی نیز حضور دارند که دین و مذهبی ندارند. من میخواهم به این اشخاص تبریکات خاص خود را عرض کنم. دلیل این کار من اینست که این افراد از تفکر و استدلال استفاده می نمایند. امروز اکثراَ افراد کورکورانه ایمان می آورند. به این معنی که یک شخص مسیحی است زیرا او از والدین مسیحی به دنیا آمده است. شخص دیگری هندو است زیرا او در یک فامیل هندو تولد شده است. بعضی از مسلمان ها،مسلمان اند زیرا از والدین مسلمان به دنیا آمده ند. اما یک شخص که کافر است شاید در یک فامیل مذهبی تولد شده باشد، اما این شخص از تفکر کار گرفته و به این نکته فکر کرده است که چطور ممکن است که خانواده و اطرافیان من موجودی را به نام خدا پرستش کنند که آن موجود  مانند من دارای خواص انسانی است. در نتیجه این شخص منکر وجود خداوند می شود. بناَ این شخص نصف کلمۀ شهادت یعنی (لااله) را به زبان می راند و چیزی که باقی می ماند نصف دیگر کلمه شهادت یعنی (الاالله) است که انشاالله این  افراد این نصف باقی مانده کلمه شهادت را هم ادا خواهند کرد.
این وظیفۀ ماست که به این گونه اشخاص موجودیت  الله سبحان تعالی را ثابت نماییم. اگر یک شخص کافر به من بگوید که او به خدا ایمان ندارد من از او خواهم پرسید که او خداوند را چگونه تعریف می کند؟ تصور او از خدا چیست؟. به طور مثال اگر من به شما بگویم این یک قلم است، ولی شما در جواب بگویید که نه این قلم نیست در این صورت باید شما بتوانید قلم را تعریف کنید. شما باید حداقل معنی و مفهوم قلم را بدانید. به عین شکل اگر شخصی که کافر است می گوید که او منکر وجود خداوند است، باید بتواند خداوند را تعریف نماید و بگوید که منظور او از خداوند چیست. ممکن یک شخص کافر به من بگوید که اطرافیان او اشیای را پرستش می کنند که خود شان آنها را ساخته اند. اشیا و اجسام را که آنها به عنوان خدا پرستش میکنند دارای خواص انسانی اند، به این دلیل من به این چنین موجودات به نام خدا ایمان ندارم. من نیز به عنوان یک مسلمان این تصور نادرست در مورد خداوند را نپذیرفته و آن را رد میکنم. اما در عین زمان باید من بتوانم تصور و درست الله (سبحان تعالی) را برای او عرضه کنم.
تصور کنید که یک شخص غیر مسلمان وجود دارد که می گوید اسلام یک دین خشن و بیرحم است که با ترور و اختناق آمیخته است. اسلام دینی است که حقوق زنان را پایمال نموده با علم و ساینس در تضاد قرار دارد. من نیز به نوبۀ خود به او خواهم گفت که من نیز آن دین که بیرحم، خشن، آغشته با ترور و اختناق و مخالف حقوق زنان و ساینس باشد را نمی پذیرم. اما در عین زمان باید من تصور و برداشت نادرست او از اسلام را اصلاح نمایم و برایش بگویم که اسلام دین صلح پسند بوده با ترور و اختناق ارتباط ندارد. اسلام حقوق مساوی به زن و مرد داده، با ساینس در تضاد قرار ندارد بلکه مطابقت کامل با ساینس دارد. با زدودن غلط فهمی ها انشاالله این شخص اسلام را قبول خواهد کرد. اما این وظیفه ماست که غلط فهمی ها را از میان برداریم. به عین شکل باید تصور نادرست خدا را که در ذهن این اشخاص قرار دارد، نیز اصلاح کرد. تصور و تعریف را که من از الله (سبحان و تعالی) از قرآن کریم می توانم ارائه نمایم سورۀ اخلاص است.
(قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ ﴿١ اللَّهُ الصَّمَدُ ﴿٢ لَمْ يَلِدْ وَلَمْ يُولَدْ ﴿٣ وَلَمْ يَكُن لَّهُ كُفُوًا أَحَدٌ ﴿٤).
ترجمه (بگو اوست ‏خداى يگانه (١) خداى صمد [ثابت متعالى] (٢) [كسى را] نزاده و زاده نشده است (٣) و هيچ كس او را همتا نيست (٤)).
زمانی که شما کسی را با خدا مقایسه می کنید، شخص مذکور نمی تواند خدا باشد، زیرا خداوند متعال بی مانند است. این چهار سطر در این سوره بهترین تعریف و تصور از خداوند متعال است. هرگاه شخصی دعوی خدایی نماید باید او را در این فورمول جا داد و از این فورمول گذراند.
بعضی ها ممکن بگویند که Bhagwaan Rajneesh (بگوان رجنیش) بی مانند است و او خداست. اجازه بدهید که او را در این فورمول بگذاریم. (قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ) یعنی بگو اوست ‏خداى يگانه. اما تا جایی که موضوع به (رجنیش) ارتباط می گیرد، ما اشخاص زیادی مانند او داریم. اشخاص زیادی مانند (رجنیش) در کشور ما وجود دارند. اما شاید پیروان (رجنیش) بگویند که نه! او یک شخص"خاص" است.  خوب در این صورت بیایید به آیۀ دوم مراجعه نمایم. (اللَّهُ الصَّمَدُ) یعنی (خداى صمد [ثابت متعالى]. خداوند بی نیاز است). او به هیچکسی محتاج نیست بلکه همه محتاج او اند. اما (رجنیش) را ما همه می شناسیم. او شخصی بود که به امراض نفس تنگی و شکر مبتلا بود. او نتوانست مریض های خودش را تداوی نماید بناَ او چگونه خواهد توانست که مریضی من و شما را تداوی ومداوا نماید. زمانی که او به امریکا رفته بود توسط دولت آن کشور به زندان افگنده شده بود. تصور نماید خداوند زندانی شده است!!. او نتوانست که خود را از زندان نجات دهد پس چگونه می تواند من، شما و دیگران را که دچار مشکل شده ایم، نجات بدهد؟. بعداَ او اظهار نمود که کسانی به او زهر داده اند. اما آیا امکان دارد که کسی به خدا زهر بخوراند؟
در مورد این شخص، اسقف اعظم یونان [دولت یونان را]  تهدید نموده گفت تا اگر (رجنیش) را از کشور اخراج نکند منزل او و پیروانش را تخریب خواهند کرد. دولت یونان نیز به ناچار این تقاضا موصوف را پذیرفت.
به هرصورت مرحلۀ دیگر این آزمایش (لَمْ يَلِدْ وَلَمْ يُولَدْ) است. یعنی [خداوند متعال نه كسى را] زاده و نه خودش زاده شده است. من نمی دانم که (رجنیش) دارای چند فرزند بود اما این را می دانم که او دارای یک پدر و یک مادر بود. او در یازدهم دسامبر سال ١٩٣١ در (جبالپور) تولد گردید و در نزدهم جنوری سال ١٩٩٠ وفات نمود. اما زمانی که شما به دفتر او در شهر (پونه) بروید در آنجا مشاهده خواهید نمود که نوشته اند " بگوان رجنیش هرگز تولد نشد و هرگز وفات نکرد اما او در میان تاریخ های یازدهم دسامبر ١٩٣١ و نزدهم جنوری سال ١٩٩٠ از زمین بازدید به عمل آورد".
او در طول حیاتش از بیست ویک کشور جهان بازدید به عمل آورد و واقعیت این است که اگر این کشور ها برای موصوف ویزه صادر نمی کردند او هرگز قادر نبود از این کشور ها بازدید به عمل آورد. حالا توجه نمایید که خدا به زمین می آید و برای بازدید از بیست ویک کشور به ویزه ضرورت دارد و بدون ویزه نمی تواند از این کشورها بازدید به عمل آورد. آیا شما این چنین یک شخص را خدا می خوانید؟
در آخرین مرحلۀ آزمایش ما قرآن می فرماید (وَلَمْ يَكُن لَّهُ كُفُوًا أَحَدٌ) یعنی (و هيچ كس او را همتا نيست). در جهان هیچ موجودی شبیه خداوند متعال وجود ندارد و لحظۀ که شما تصویری را ذهن تان مجسم می سازید که خداوند این گونه است، این موجود مجسم شده در ذهن تان هرگز نمی تواند خدا باشد. زیرا خداوند سبحان بی مانند است. اما (رنجیش) را همۀ ما خیلی خوب می شناسیم و می دانیم که او مو های دراز، ریش انبوۀ سفید رنگ داشته جامۀ بلندی به تن می کرد. اما قرآن کریم می گوید که (و خداوند را هيچ همتا و مانندی نیست).
شما همه Arnold Schwarzenneger (آرنولد شیواردنگر) را می شناسید. به او لقب "قوی ترین مرد جهان" را داده اند. حالا فرض نمایید که در ذهن شما این تصور خلق شود که خداوند متعال هزار بار یا میلیون بار و یا هم ده میلیون بار قویتر از (آرنولد) یا هم (کینک کانگ) و یا (دارا سینگ) است. لحظۀ که شما این تصور را در ذهن تان می آورید این موجود خلق شده در ذهن تان نمی تواند خدا باشد. زیرا خداوند بزرگ دارای مثل و مانند نبوده، بی مانند و بی همتاست.
من از شما شنونده های محترم و دانشمند تقاضا دارم، هر موجودی را که به نام خدا می نگرید و او را به نام خدا عبادت می کنید لطفاَ این موجود را به این آزمایش "چهار مرحله یی قرآن" بگذارید.
حالا شاید یک تعداد از غیر مسلمان ها که اینجا حضور دارند بگویند که ما به این نوع صفات خداوند باور نداریم و آنها را نمی پذیریم. شاید آنها بگویند که ما به یک قدرت ماورایی ایمان داریم، ما ساینس را می پذیریم. من نیز با ایشان در این نکته موافقم که امروز ما در عصر علم و تکنالوژی قرار داریم. بناَ من میخواهم که ساینس را در قرآن تطبیق نمایم.
منکران قرآن شاید بگویند که ما مسلمان ها موجودیت خداوند را برای شان به صورت علمی ثابت نماییم تا باشد آنها به وجود خداوند ایمان بیاورند. خوب من از این افراد که به خدا ایمان ندارند و صرفاَ ساینس را می پذیرند سوال های را می پرسم:
سوال اول:  تصور نمایید یک ماشینی وجود دارد که نه کسی قبلاَ آنرا دیده و نه هم راجع به آن شنیده است. در واقعیت این ماشین کاملاَ ناشناخته شده و جدید است. فرض کنید  شخصی بیآید و برای ما تخنیک و شیوۀ کار این ماشین را تشریح و توضیح نماید. شما این شخص را چی خواهید نامید؟ من این پرسش را از صدها تن که منکر خدا بودند پرسیده ام. جواب این اشخاص بعد از لحظۀ تفکر این بود که شخص مذکور به جز از خالق این ماشین و یا مخترع آن کسی دیگری نمی تواند باشد.
سوال دوم : این جهان چگونه خلق گردیده است؟ در جواب من ممکن بگویند که در ابتدا همۀ کاینات به شکل یک تودۀ گاز بود که بعداَ در اثر یک انفجار بزرگ یا Big Bang(بیگ بینگ) این تودۀ گاز از هم جدا گردیده باعث ایجاد کهکشان ها گردید. به این ترتیب ستاره ها و سیاره ها، از جمله سیارۀ که ما در آن زنده گی می کنیم ایجاد گردید. در این هنگام من خواهم پرسید که این داستان زیبا را از کجا بدست آورده اید؟ در جواب من خواهند گفت که این کدام داستان یا لطیفۀ زیبا نیست بلکه یک واقعیت است که امروز توسط ساینس ثابت گردیده است. این واقعیت چند سال قبل توسط ساینس ثابت گردید و به همین خاطر در سال ١٩٧٣
دو تن از ساینسدان ها جایزۀ نوبل را بدست آوردند.


پایان بخش اول 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر