۱۳۹۲ مرداد ۳۰, چهارشنبه

شباهت کارنامه های سید جمال الدین افغانی با حجت الاسلام امام غزالی، ابن خلدون و لیوتر




سید جمال الدین افغانی در پهلوی سایر مبارزات و مجادلات سیاسی، علمی و فلسفی خویش در تمام زندگی به فکر آن بود که اصول اسلام را دوباره زنده سازد و آنرا از چنگ تبلیغات بیگانه رهایی بخشد.
سید آنعده علمای اسلامی را که از راۀ قرآن و اصول دین منحرف شده و حقایق اسلام را نادرست معرفی میکردند نکوهش میکرد. او طوریکه (ارنست رنان) فیلسوف قرن نزده فرانسه میگفت به راستی یک مرد اصلاح طلب و متجدد در دین بود
سید و امام غزالی
سید به امام غزالی عقیدۀ محکمی داشت . امام غزالی نیز به درد سید گرفتار بود و میخواست اسلام حقیقی را به مردم تبلیغ کند. اثر معروف او (تجدد علم دین) که در جهان اسلام غُلغُه برپا نمود، اثبات کنندۀ این مدعا است. سید جمال الدین در قرن نزده در هنگام حاکمیت نصرانیت در شرق زندگی میکرد و در برابر آن مجادله مینمود تا اسلام را از تباهی نجات دهد. رسالۀ (الدهریون) یا (ضد نیچریه) [در این رساله او علیه اندیشه های مادیگرایانه و آنان که به این سمت دعوت میکردند پرداخته با استدلال های فلسفی به رویاروی با پیروان تفکر مادی گری پرداخته، نیچرسیم رامعادل طبیعت پرستی و دهرگرایی محض می داند] و همچنین رسالۀ (تفسیر  مفسر) او که در برابر فرقه های مختلف مسلمانان هند چون حزب علی ............ سید احمد، پیروان غلام احمد قادیانی و فرقۀ اسمعیلیه که همه باعث ایجاد ضعف و تفرقه میان مسلمانان شده و به منفعت انگلیس ها بودند، شاهد همین مطلب است.                                  امام غزالی نیز در زمانیکه زندگی میکرد جنگهای صلیبی باعث تضعیف مسلمانها و سقوط بیت المقدس شده بود و مسیحیان توانسته بودند در سال ١٠٨٥ در اسپانیا به فتوحات نایل آیند.
امام غزالی مانند سید جمال الدین عقیده داشت که تا صد سال بعد از رحلت پیامبر گرامی اسلام در اثر همت مسلمانان و تبلیغ حقیقی اسلام مناطق وسیع در جهان بدست مسلمانان آمد و افرادی زیاد پروانه وار به آئین جدید و زنده کنندۀ اسلام گرویدند. ولی این فرآموشی، ترک سنن و طرز زندگانی مسلمانان عهد اول بود که باعث ضعف اسلام گردید و اکنون یگانه راه برای مسلمانان رو آوردن دوباره به اساسات دین و ارشادات محمدی (ص) و پیروی از دین اسلام است. در هنگام زندگانی امام غزالی جهان اسلام پارچه ـ پارچه بوده، عقاید سلجوقی ها و فاطمی های مصر با هم متفاوت بودند.
در آنزمان سلجوقیها توسط وزیر معروف شان (نظام الملک) بجواب تدریسات خاص فاطمی ها در مصر، در برخی از شهر های مهم تحت حاکمیت شان مکاتبِ را تاسیس کردند که امام غزالی نیز در یکی از این چنین مدرسه ها مُدَرس بود. امام غزالی فاطمی ها و صلیبی ها را باعث ضعف مسلمانان میدانست و از این بابت ناراحت بود.
در همین وقت بود که علمای دینی از بیم آنکه مبادا علم بالاتر از عقاید قرار گیرد با علما و فلاسفه ناساز شدند. این مجادلات ناراحتی غزالی را سبب گردید و او تدریس را ترک گفته به تصوف پناه بُرد و به عارف شیدای مبدل شد. به باور غزالی حقیقت خودش نزد او آمده بود بدون آنکه به کسب آن پرداخته باشد. غزالی میگفت "غرور عقل انسان را از جادۀ ایمان شاید بیرون کند ولی تصوف اگر عقیدۀ جذب با آن توام نباشد، برای درک اسلام کافی نمیباشد". عجب است که سید جمال الدین نیز مانند حجة الاسلام تجدید اسلام را خواهان بود و از همین باعث در یکی از نامه های که در کتاب (اسناد و مدارک) چاپ سال ١٣٢٤ دانشگاۀ تهران درج است و آنرا سید در هنگام اقامت خود در هرات در جمادی الاول سال ١٢٨٣ نوشته است چنین بیان میکند " به قدرت کاملۀ الهی از ابتدای عدم بقضای صحرای وجود قدم نهادم. از عالم راحت و سرور به دارِ محنت و غرور افتادم و ایامی به کسب علوم رسمیۀ عربیه و غیره ها مشغول گردیدم. از تحصیل بجز تعطیل اوقات حاصل نگشت وعمر گرانمایه بیهوده و عبث در گذشت. نه از عالمِ مبدا خبری و نه از جهان مفاد اثری و چون سنین عمر به نزده رسید به حیرت افتادم و قدم در جستجو نهادم. (من عرف نفسه فقد عرف ربه) در خدمت علماِ صورت بینان و ظاهر جویان که از عالم معنی بیخبر بودند تردد نمودم و جد و جهدِ بسیار کردم و مراسم تفحص و تجسس بجا آوردم. بجز حیرت نیفزود و به غیر از شبهه روی ننمود. غرض که مدت پنج سال در اطراف عالم گردیدم و زحمات گوناگون و مشکلات از حد افزون کشیده با اولیای هر مذهب و فقراِ هر ملت و علماِ هر فرقه و عقلاِ هر زُمره و عُظماِ هر مملکت و فُهمای هر ولایت مجالست نمودم و در هر طریقی صاحب تحقیق، در هر دینی صاحب یقین، در هر مکانی اهل عرفانی، در هر خانقای دل آگاهی، در هر اقلیمی حکیمی و در هر دیاری شهریاری دیدم و طُرُق مصاحبت پیمودم. هر کس را به چیزی مفتون و هر شخص را  بخیالی مرهون مشاهده نمودم. عالم بعلم خود در بند و حکیم به حکمت خود خورسند. عاقل به گفتار خود مغرور و جاهل بکردار خود مسرور. عابد به عبادت خود پابست و زاهد به زُهد خود سر مست. سلطان به سلطنت خود ناز و گدا به مسکنت خود دمساز. هریکی  وایی دل داده و در پی تمنای افتاده . جهان را دیدم سرایی بی نبود و نمودی بی وجود. نه عزتش اعتباری و نه دولتش را مداری. در شهدش زهری مضمر و در لطفش قهری  مستتر. لاجرم از این گیرو دار رُسته و رشتۀ تعلقات گسسته تا که نسبت همسالان و توجهات مقربان حضرت یزدان از عالم ظلمانی رسته به لباس روحانی پیوسته گردیدم و آسوده  به مهد (نور) غنودم و مطالبت نبی و 
(یاران او را اختیار کردم (و من تخلف عن الحق فعله نفسه الله

جدایی حافظ از این زلف تاب دار مباد
  

که بستگان کمند تو رستگارانند 

گویا سید در آغاز مانند امام غزالی به مهد (نور) غنوده و به عالم روحانی پیوسته.  از جریان زندگی حجة الاسلام امام غزالی و سید جمال الدین و طرز تفکر این دو مرشد بزرگ اسلامی بر می آید که امام خراسانی استاد روحانی سید بوده است و نامبرده همیشه او را به احترام یاد نموده و از افکار پُر از تجدد و احیا کنندۀ او پیروی مینموده است.
سید و ابن خلدون
نظری به زندگی ابن خلدون نشان میدهد که سید با این عالم و فیلسوف بزرگ قرون وسطی که بعضی ها او را (کانت) [ احتمالاَ ايمانوئل كانت] مسلمانان مینامند بسیار شباهت داشت. هر دو از طفلی صاحب ذکا و استعداد خدا دادی بودند که در فرا گرفتن حکمت، فلسفه و سیاست بر استادان خود پیشی گرفتند. هر دو به سیر و سیاحت پرداختند و دل به سیاست دادند. هدف هر دو بهبود وضع مسلمانان جهان بود. چون هر دو اصلاحات مذهبی میخواستند و تقالید بیجا و کور کورانه علمای مسلمان را دور از حقایق قرآن میشمردند مورد حسادت، کینه و دشمنی علمای کوته نظر و کم فکر عصر واقع شدند. تلاش و تپیدن های ابن خلدون در غرناطه [مرکز ولایت گرانادای اسپانیا] مراکش، تونس و مصر شبیه به تپیدن های سید جمال الدین افغان در افغانستان، هند، ایران، مصر، ترکیه و غرب بود. طوریکه ابن خلدون در تونس مورد حسادت ملانمایان واقع شد، سید نیز در کابل، استانبول و ایران به این پریشانی سردچار گردید. حسن فهمی، شیخ السلام عثمانی و ابوالهدای منجم سلطان عبدالحمید وضع او را در دربار عثمانی طوری ناآرام ساختند که وضع ابن خلدون در نزد پادشاۀ اسپانیا پریشان شده بود. طوریکه ابن خلدون داستان تهاجم امیر تیمور گورگان را بر سوریه و (پترو) اسپانوی را به حیث خطر بر جهان اسلام ملاحظه کرد، سید نیز تهاجم انگلیس را هنگام حملۀ اول شان در افغانستان و تهاجم روس تزاری را بر خاکهای عثمانی و همچنان تهاجم انگلیسها را بر مصر و فرانسه در تونس دید و ناآرام شده، نعرۀ مباره با کفار و استبداد را بلند کرد. در دورۀ که ابن خلدون در آن میزیست مسلمانان در گردابِ بدبختی مانند دورۀ حیات سید جمال الدین مبتلا بودند.
ابن خلدون بالاخره نا امید و ناکام پدرود حیات گفت و بصورت گمنام در قبرستان (صوفیان) در مصر دفن گردید. سید جمال الدین افغان وقتی در مصر بود بر مزار ابن خلدون همیشه میرفت و به حق وی دعای خیر میکرد و در عالم روحانی به آن مرد مجاهد وعده میداد که مانند او برای احیای اسلام مجادله خواهد کرد. همان بود که سید خودش نیز در این مبارزه جان سپرد و در قبرستان شیوخ دفن گردید تا آنکه به افغانستان عطام رمیم  او را آوردند و در آرامگاۀ باغ پوهنتون و در قلب جوانان کشور او را جا دادند.
نظر سید در مورد لیوتر
سید میخواست که ممالک اسلامی از راۀ انقلاب مذهبی و جهاد بیدار گردند، همانطوریکه (لیوتر) از راۀ مذهب اروپا را به ترقی و پیشرفت راهنمونی نمود. [مارتین لوتیر کشیش متجدد آلمانی بود که برای بار اول انجیل را به زبان آلمانی ترجمه نموده، یکی از پیشوایان نهضت اصلاح طلب پروتستانت میباشد]
سید به آن زعیم مذهبی مسحیی احترام زیادی داشت و خدمات او را برای غرب فرآموش ناشدنی میدانست. زیرا با مطالعۀ تاریخ نصرانیت و کارنامه های لیوتر به این نتیجه رسیده بود که باید مانند وی یک انقلاب مذهبی را در جهان اسلام  براه اندازد. در هند فعالیت های وی در حیدرآباد و کلکته روی همین مطلب بوده مقالات (رد الدهرین) و(فضایلی دین اسلام) سید جمال الدین نیز برای همین مقصد بود تا اسلام را از ضعف نجات داده با ریفورم و اصلاحات جدید که پیروی از مسلمانان عهد اول باشد ترقی و پیشرفت عالم اسلام را تحقق بخشد. سید در همه کشور های مسلمان حزب های (عروة) را تشکیل کرد. اخبار (عروة الوثقی) که او آنرا در پاریس در سال ١٨٨٤ نشر نموده بود در حقیقت نمایندۀ همین جمعیت ها بود. طوریکه در شمارۀ اول آن که بتاریخ ١٣ مارچ سال ١٨٨٤ نشر گردیده در تحت عنوان مرام جریده چنین شرح میدهد " اخبار از مسلمانان تمنا دارد تا گذشتگان خود را پیروی کنند".
مقصد اخبار او احیای جهان اسلام بود. سید جمال الدین از آغاز فعالیت های سیاسی خویش به این فکر بود که چون (لیوتر) از راۀ مذهب توانست کامیاب شود و شاه ولی الله دهلوی که از راۀ جهاد تقویه اسلام و نجات هند را توسط شمشیر احمد شاه ابدالی از چنگ مرهته، شکل داد او نیز باید تمام ممالک اسلامی را دو باره بحرکت آورده و دست غرب را از شرق و کشور های اسلامی کوتاه کند. او ایمان داشت آنطوریکه احمد شاه ابدالی موفق شد، اسلام  نیز با جهاد و اتحاد میتواند استعمار غرب را مغلوب سازد. از آنرو (لیوتر) که (کارلایل) او را "کشیش انقلابی" مینامید نظر به خدماتش در اروپا نزد سید مقام بزرگی داشت.
عبدالقادر مغربی و مخزومی در مورد نظریات اصلاح طلبانه و تجدد اسلامِ سید توضیحات زیادی میدهند و هر دو میگویند که سید معتقد بود که حرکت مسلمانان باید به اتکای قرآن باشد و بس. زیرا قرآن مخالف با علوم جدید، ساینس، اقتصاد و سیاست نمیباشد. سید آن اقدامات را که در راۀ پیشرفت اسلام و اتحاد مسلمانان حایل میشد ناجایز و غیر دینی میشمرد و طوریکه علمای معاصر مصری و شامی و مراکشی به این فکر اند اسلام را یک دین تطبیقی بحال مسلمانانِ هر زمان میدانست. (مخزومی) نظریات سید را در مورد اجتهاد برای پیشرفت اسلام نیز نقل کرده میگوید که جمال الدین به این عقیده بود که قرآن بحری بی پایانی است که تفسیر آن انتها ندارد و آنچه تا حال در این راه صورت گرفته است مانند قطرۀ از آن بحر بیکران است. جمال الدین همیشه مخالف جدایی علمای اهل سنت و جماعت و اهل تشیع بود. او میگفت که هر دو به ناحق مبالغه میکنند. در حالیکه منبع ایمان هر دو، خدا، پیغمبر و قرآن است. سید جمال الدین معتقد بود که مسلمان صرفاَ از روی عقیده و عمل خود صاحب مقام مسلمانیت میباشد و به گفتۀ پیغمبر اسلام که فرموده است (خیر الناس من ینعغ الناس) یعنی (بهترین مردم همان کسانی اند که به خلق خدا خیر شان برسد) مسلمانان را توصیه مینمود. سید جمال الدین غربی ها و استعماریون را مسوول تفرقه اندازی در دین اسلام میدانست و به همین دلیل با اینکه به ادیان دیگر احترام داشت با اروپایی ها مخالفت ورزیده برای تقویۀ اسلام و اتحاد مسلمین جد و جهد مینمود تا در همین راه جان داد.
منبع : مجلۀ ژوندون سال ١٣٥٥



هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر