۱۳۹۲ مهر ۱۷, چهارشنبه

مصاحبه با خانم ژیلا


کبرا (ژیلا) با آواز دلنشین خود محفل را گرم ساخته بود. خواهر خوانده ها جمع شده بودند و کف میزدند. در میان آنها صدای رسای از حنجرۀ کبرا شور و شعفی در مجلس ایجاد کرده بود. دفعتاَ (بی بی جان) متوجه استعداد و آوازی رسای کبرا شده گفت : کبرا تو باید در رادیو بسرایی

همان بود که به اثر رهنمایی (بی بی جان) کبرا آهنگی را مطلع آن (به نخره قدم ـ قدم، شاه صنم خرامان کده میآیی) بود از رادیو به همگان شنواند و ناگهان نامی در همه جا ها برسر زبانها افتاد ژیلا ... ژیلا...
و این ژیلا که از آنروز تا به امروز چون بلبلی میسراید و هزاران نفر طرفدار و هواخواه آوازش هستند و در قلب هنردوستان جای برای خودش باز کرده کسی جز همان کبرا نیست که یک وقتی فقط محفل خواهر خوانده ها و دوستان خود را گرم میکرد و (بی بی جان) یعنی کسی که او را به رادیو دعوت کرده بود پروین است. [میرمن] پروین با یک عمر خدمت هنری و با صد ها پارچه ایکه در آرشیف رادیو دارد و اکنون سنی از او گذشته هنوز هم زنده دل است. پروین را میگویم که با خواندن آهنگ گلفروش هیجانی خلق کرده بود. و ژیلا  که میخواند به نخره قدم قدم شاه صنم... خرامان کده میآیی، خرامان خرامان از پله های شهرت بالا میرفت و به نخره در گذرگاۀ هنر گام میگذاشت. او کمتر با روزنامه نگار ها حرف زده از همین جهت خواستیم اندکی از زنده گی خودش و درد دلش باز گوید.
از اش پرسیدم : ژیلا از شغلت راضی هستی؟
صریح و قاطع گفت : واله اگر راست بگویم نه. به این جهت که آواز خوانی من در قید و بست قرار داد با رادیو در آمده و این خودش رنج آور است. چهار کمپوزیتور رادیو برای این همه آوازخوان چقدر آهنگ میسازند؟ در حالیکه خواننده مجبور است چون قرار داد کرده، چهار پارچۀ خوب یا خراب را به رادیو تحویل بدهد. شعر آهنگ را در رادیو سخت سانسور میکنند و این مشکل دیگریست که برای آوازخوان و آهنگ ساز که مجبور است به علت داشتن قرار داد آهنگ بسازد و آوازخوانِ که بحکم اجبارِ قرارداد چهار آهنگ بسراید و اگر نتوانست چهار آهنگ بسراید معاشش را نمیدهند.
ژیلا در مورد ساعات کارش در رادیو افغانستان گفت : هفته یکی دو روز در رادیو به من موقع ثبت آهنگ میدهند متاسفانه گاهی موتر رادیو میآید و گاهی خود را به وسیلۀ دیگری به رادیو میرسانم و آنوقت مشاهده میکنم که استدیو از طرف آوازخوان دیگری اشغال شده. به این ترتیب رزو ها بخاطر ثبت آهنگی به رادیو میرویم تا موفق میشوم آهنگی را ثبت کنم. گرچه عدۀ از شنوندگان  کاپی آهنگ هندی فلم (کهلونا) را پسندیدند رادیو اجازه نمیدهد که کاپی هندی خوانده شود در حالیکه کاپی آهنگهای غربی را اجازه میدهند. به نظر من اگر از کاپی آهنگهای هندی ممانعت میکنند پس چرا از فلمهای هندی و از آهنگهای هندی که خود رادیو پخش میکند جلوگیری نمیکنند.  در تمام ممالک کاپی آهنگ رواج دارد. ایرانی ها بعضاَ از افغانها و هندی ها هم از افغانها کاپی کرده اند، پس چه مانعی وجود دارد که ماهم یگان کاپی هندی را بخوانیم و ضمیمۀ آهنگهای قرار دادی خود نمائیم.
مشکل دیگر ما نبودن نوازنده گان بعد از ساعت یک در رادیو است. چه آنها بعد از ساعت یک دنبال کار خود میروند و به همین علت زمینۀ مشق و تمرین برای آوازخوان میسر نمیشود. دو استدیو را برای ثبت آهنگ ها تخصیص داده اند که به هیچوجه کافی نیست.
از ژیلا خواستم بپرسم کمی در بارۀ کنسرت اخیرش صحبت کند. او با خنده گفت :
کنسرت خوبی بود ولی باید اعتراف کنم که باوجود پخش آهنگ هایم بصورت مکرر از رادیو شنونده گان کنسرت  نهایت لطف کردند و استقبال شایانی از من به عمل آوردند که گمان نمیکردم بعد از چهارده سال شنیدن آوازم بصورت  متداوم بازهم طرف توجه باشم. آخر من خوانندۀ چهارده سالۀ رادیو هستم. جا دارد که من این استقبال را به حیث یک خاطرۀ خوشی زنده گی ام ثبت کنم.
ژیلا که بیشتر از سه صد پارچه در رادیو ثبت کرده از او پرسیدم : ژیلا جان آیا آرزو داری تا اطفال تان هم آواز خوان رادیو شوند. بعد از اندکی مکث جواب داد :
اگر وضع هنر و هنرمند بدین منوال که فعلاَ است باشد، راضی نیستم که کودکانم هنرمند شوند.  ولی اگر شرایط بهتری فراهم گردد و ارج و مقام هنرمند در جامعه تثبیت شود به هیچوجه مخالف هنرمند شدن شان قرار نخواهم گرفت. در حالی حاضر اکثر هنرمندان ورزیده با هنر وداع نموده اند.
گفتگویم را با ژیلا در همین جا به پایان رساندم زیرا بهتر است در مورد گفته های او دیگران قضاوت کنند.

مجلۀ ژوندون شانزدهم سرطان سال ١٣٥٢

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر