۱۳۹۳ تیر ۶, جمعه

یک قرن قبل رمضان در کشور ما چگونه تجلیل میشد؟ بخش دوم

امیر حبیب الله برای خدمت به قرآن و کثرت حفاظ و ترویج تجوید و قرائت قرآن، توجه زیادی را صرف نموده (بیت القُرا) را تحت نگرانی مستوفی الممالک تاسیس نمود.
حافظان مشهور وطن را معلمی داد و تجوید وقرائت را در ضمن حفظ لازم طلبه ساخت. علاوه بر حافظان به عامۀ مردم نیز ترویج تجوید و قرائت را ضروری دانسته مرحوم قاری نیک محمد خان را که از حفاظ نامور، عالم، متقی و تعلیم یافتۀ ممالک عربی بود و تالیفاتی هم به نظم و هم به نثر داشت، مقرر کرد.
از (بیت القرا) حافظ زیادی فارغ شدند و نیز قاری نیک محمد خان شاگردانی خوبی پرورش داد که از آن جمله مرحوم قاری محمد علی خان که از برجسته ترین شاگردان وی و استاد اکثر حفاظ  وطن بود، فارغ گردید. در این زمان رواج  قرآن خوانی به حدی شد که سردار نصر الله خان نائب السطنۀ آن وقت با آن همه گرفتاری امور دولت با جمعی از درباریان خویش شروع به حفظ قرآن مجید نموده و همه مستفیض و موفق شدند. ختم های قرآن کریم نسبت به گذشته خیلی زیاد رواج یافت زیرا از یک طرف تعداد حفاظ زیاد شد و از طرف دیگر شوق مردم احیا گردید تا آن که در اواسط دورۀ خود، امیر حبیب الله مسجدعید گاه را مقر قرار داده و از مردم فهمیده و اعزه [بزرگان] کابل از هر گذر و محل بیست ، بیست نفر را به موجب رقعۀ خبری رسمی دفتر شاغاسی حضوری یعنی (وزارت دربار) دعوت می نمود. تعداد این مردم شهر و اطراف و عمله حضور و درباریان به پنج هزار نفر می رسید که برای این همۀ آنها در چمن حضوری با غذای خاص ترتیب افطاری گرفته می شد که در ده روز اول ماۀ مبارک رمضان مردم در آن جا بعد ادای نماز شام به جماعت کثیر، صرف طعام می کردند. مردم پس از خوردن غذا در مسجد عیدگاه به شمولیت شاه و همراهانش ادای نماز می نمودند.
پیشخدمت های دربار طعام را از وقت عصر در بستنی ها و بستنی پوش ها و دسترخوان های جیمی و غیره که با خود داشتند مرتب نموده و می پیچیدند و تا وقتی که مدعوین برای خوردن می رفتند این طعام و سالن ها قطعاً سرد نشده و روزه داران با اشد اشتها نوش جان می کردند. تا فرنی و ماغوت و تُرشی و مربا نیز در این طعام شامل می بود و متصلاَ چای به چای بخش های مسی به وفرت با پیاله و قند می رسید که بعد از صرف این همه نعمت های الوان از چمن به طرف عیدگاه رفته اشغال جای می کردند.
در مسجد عیدگاه دو جای مشخص برای فاتحین موجود بود که در هر یک آن چار ـ چار حافظ جید چون حافظ خضر محمد و حافظ خدابخش و غیره حضور می داشتند. وظیفۀ امامت را حافظ محمد حسن مرحوم که امام و خطیب مسجد ارگ هم بود ایفا می کرد. این حافظ جید در تمام عمر محتاج به فتحۀ تشدد بود. مشهور است که در خواب گردان تلاوت قرآن مجید را می نمود. به هر وجه او در این ختم ها دچار کدام سهو نشد تنها یک شب قاری ها به وی فتحی گفتند، نگرفت بعد سلام [بعد از سلام گفتن] به قرآن مجید رجوع کردند. معلوم گردید فاتحین سهو کرده بودند. امیر حبیب الله گفت اگر فتحۀ آنها صحیح می بود چون نام شما حسن است نام فاتح را احسن می نهادم.
در یکی از این شب ها امیر معیت دو سه نفر از مصاحبان خود نزدیک به هنگام افطار در بین مدعوین گردش کرد و از پیرمردی پرسید (چطور است) او جواب داد :
رواج شرع به حدی که در قلمرو تو زمین نشسته، نخورد آب را بماه صیام
امیر را خوش آمد و گفت تکرار کن. پیرمرد این بیت را خواند :
رواج شرع به عدت چنانکه در رمضان
چمن گر آب خورد سرو را کند آزاد
این گفته پیرمرد مورد پسند زیاد امیر واقع شد طوری که از جیب خود ده سکه طلا کشیده به وی داد و به یکی از همراهان خود گفت آن بیت ها و نام و نشان این مرد را یادداشت کنند.
در دیگر شب امیر یکی از مصاحبان خود را فرستاد که در عین صرف طعام کدام نفر فهمیده را از جمعیت مدعوین بیآورد. مصاحبش که میر عبدالواحد آقا بود آمده و به هر گوشه نگریست و حاجی عبدالعزیز مشهور به لنگر زمین را که یکی از مردان سخندان و با درایت بود نزد پادشاه بُرد. پادشاه از او پرسید : آیا در این خوان دعوت چیزی کم هست؟ گفت : بلی هست. باز پرسید : چه چیز است آن کمبود؟ مرد پرسید باید حقیقت را بگویم؟ پادشاه جواب داد : بلی، من هم به همین لحاظ می پرسم باید بگویی چه کمبود است؟ گفت : حقیقت این است که (شُکُر) کمبود است. پادشاه با شنیدن این کلمه سر به سجده شکر گذاشت و او را تحسین و نوازش نمود.
بعد از شهادت امیر موصوف این ختم ها که در مسجد عیدگاه صورت می گرفت، از بین رفت و متدرجاَ مسجد عیدگاه به تحلویخانۀ آرد و گندم مبدل شد تا آن که شاه محمود خان از آن حال نجاتش داد.
رمضانی
رمضانی بعد از نصف ماۀ مبارک آغاز می یافت چه در این وقت مردم از ختم ها فراغت یافته و وقت برای صحبت داشتند. نوازنده گان و اهل طرب هر یک به خانه های مشاهیر و کارداران با دسته های خود غالباَ دو ساعت بعد از افطار می رفتند و یگان چاشنی خوانده از همت آنها استفاده می کردند. ا گر بعضی صاحبان منازل وقت و علاقه داشتند بعد از ختم یک چاشنی برای خواننده موقع دیگر چاشنی می دادند و در یگان خانه که امکان بود تا سحر می ماندند.
علاوه بر اهل طرب چند تن از پسران کم بغل هر محله یگان (دولک) [دُهُل] و دایره پیدا کرده به دهن دروازه های اکابر رفته می نواختند و این ابیات را می خواندند :
رمضان یارب، یارب رمضان
السلام علیک ماۀ رمضان
رمضان سی روز یاری میکنه
شکم های پُر ره خالی میکنه
یارب رمضان از جملۀ ما
خوشنود رود نزدیک خدا
رمضان بسیار با فیض و عطاست
رمضان با قدر نزدیک خداست
الوداع
در سابق و حال روز جمعۀ آخرین ماۀ مبارک رمضان در مساجد جامع اولاَ در خطبه به صورت اختصار و بعد از اتمام نماز به آواز بلندتر خواندن الوداع معمول بود و هست که به عبارت مسجع و یا نثر متوازن فارسی اعم منظومه های تاثر آور فراقیۀ فارسی از طرف خطبا و یا اشخاص خوش لهجه قرائت میشد که بیشتر مردم را به گریه می آورد و میآورد.
در این سال ها الوداعی که مرحوم خطیب مسجد چوب فروشی میخواند سبب اجتماع کثیر می شد. مرحوم پنج سال قبل که حیات داشت [یعنی سال ١٣٤١ هـ. ش] از من خواهشی کرد که نسخ الوداع ام بسیار مکرر شده، یک الوداع جدید برایم بسازید. به خواهش موصوف الوداعی انشاد کردم.
اگر بعضی تشریحات این گزارش بنگاۀ برخی از خوانندگان محترم دلخواه نباشد معذور دارید. زیرا در عین نگارش طور واقعه نگاری مختصری از هر موضوع به قلم می آید. امید است ملال بخش نباشد.
محمد ابراهیم صفا
ماخذ : روزنامۀ انیس شماره های مورخ دوم و سوم جدی سال ١٣٤٦ هـ . شمسی
نوت : عنوان اصلی این مقاله (ماۀ رمضان نیم قرن قبل در کشور ما چگونه تجلیل میشد؟) میباشد.

تلخیص و باز نویسی توسط گردانندۀ ویبلاگ رنگارنگ

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر